لحظه ها را دریاب
به نام تنها معشوق عالم
نکته ای امروز که خیلی وقته برنامه ای زندگی من شده و مدام بهش فکرمیکنم را قصد دارم براتون بنویسم .
روز گاری در گذشته هدف من از زندگی انسان خوب بودن و به تکامل رسیدن بود . اما جالب بود که اصلا به هدف نزدیک نمیشدم و مدام دور تر و دورتر هم میشدم . بحث باهمسر با دوست با فامیل و …. جالب بود که بدتر هم شده بودم و مدام وارد بحث با دیگران میشدم و تمام خوبی که در حق فرد کرده بودم با بدترین پاسخ بسمت خودم برمیگشت و من هرروز کم توان تر و افسرده تر و حساس تر میشدم و مدام افسرده از اینکه چرا دیگران خوبی منو نمی بینند و مدام اذیتتم میکنند .
من هدفم درست بود . پس چرا مدام بدتر میشد ؟
تا اینکه جایی خوندم که هدف باید قابل دسترس و کوچک باشد تا به انسان انرژی حرکت کردن بدهد و انگیزه تلاش .
بنا براین نکته من باید هدفم را خورد میکردم به هدف کوچک . اول به هدف فکرکردم—> "انسان خوب باشم”
خب این خیلی هدف کلی بود . شایدم اصلا هدف نبود . چون نمیشد خوردش کرد . پس فکرکردم انسان خوب بودن یعنی چی ؟
انسان خوب چه ویژگی دارد؟ رسیدم به نکات زیادی .مثلا راستگو باشد . با ادب باشد . محترمانه صحبت بگوید . منظم باشد . مهربانی کند اما بدون توقع .و ….
خب . الان دیگه وقت برنامه ریزی بود . حالا اینکه از کجا شروع کنم گیجم کرده بود . اولویت با کدام بود ؟
در سخنرانی دکتر فرهنگ نکته ای پیدا کردم برای اولویت بندی همین نقص ها . به نام جدول کم تراکم و پرتراکم . طبق این جدول اسم ده نفر از نزدیکان را مینوشتیم و از هر فرد یک خصوصیت خوب و یک خصوصیت بد را مینوشتیم . اولین خصوصیتی که به ذهنمون میرسه را باید مینوشتیم . جدول که تمام شد . نتیجه ای این جدول جالب بود . دو ستون اسم و خصوصیت مثبت را پاره میکردیم و ستون خصوصیت منفی 80 درصد در ما وجود دارد . خصوصیت بدتر را انتخاب کرده و شروع به ترک اون خصوصیت میکردیم. چه تمرین فوق العاده ایی . چقدر دقیق . چقدر درست . ومن شروع کردم به تلاش .
ده خصوصیت منفی را در طی مدت یکسال ترک کردم . بسیار سخت بود . اما شیرین .
کار مهم بعدی که کردم این بود که به خودم قول دادم لحظه ای زندگی کنم . یعنی هرفردی را در طی روز میدیم به چشم یک فرشته بهش نگاه میکردم و تمام تلاشم را میکردم که خاطره ای خوب از من در خاطر داشته باشد . وای که این تمرین نفس گیر بود مخصوصا وقتی جایی حق با من بود و باید لبخند میزدم و با ارامش خاطره سازی میکردم برای شخص. این مهمترین تمرین سکوت هست . که مدتی فقط بپذیریم .
متاسفانه ما پر از حرف و کلام و جمله و دفاع هستیم . و این اجازه آرامش به ما نمیدهد . ما در هر زمینه ای حرف اماده داریم . درمورد همه چیز نظر میدهیم . طبیعت . انرژ اتمی . ستارگاان . چاه ها . میوه ها . همسایه . ماشین ها و ….. در مورد همه چیز .
وای که چقدر حرف میزنیم . مدام در حال سخنرانی . برای همه .
باید طعم سکوت را چشید.وارد درون خود شوید تا جهان و دنیا تغییر کند . این تنها راه رسیدن به آرامش است . باید تمرکز کرد روی خود .عمربه سرعت تمام میشود .لحظه ای را به دیگران اختصاص دهید باختید . اخلاق منفی و بد دیگران متعلق به خود آنهاست . اگر هم توهینی به شما میکنند این نشانه ای سختی ها و دردهای آن شخص است نشاندهنده ای فقر دانش شخص است . او را رها کنید .
به اعمال و رفتار خود دقت کنید . و درون را از کینه ها و نفرت ها و بدیها و گناهان پاک کنید . ارامش داشتن نیاز به محیط اطرف ندارد . آرامش تنها یک احساس است .