برتری زیارت امام رضا علیه السلام بر زیارت امام حسین علیه السلام در روایات
برتری زیارت امام رضا علیه السلام بر زیارت امام حسین علیه السلام
اين برترى، ريشه در روايات معتبرى است كه از امام محمد تقى (عليهالسلام) نقل شده است.
عبدالعظيم مىگويد: روزى به امام جواد (عليهالسلام) عرض كردم: آقا بين زيارت مرقد امام حسين و كربلا و زيارت بارگاه پدرتان در طوس حيران شدهام، در اينباره چه مىفرماييد؟
امام فرمود: در اينجا درنگ نما. سپس آنحضرت به درون اتاق رفت و در حالىكه اشك بر گونهاش جارى بود بازگشت و فرمود:
زائران قبر امام حسين (عليهالسلام) بسيارند، ليكن قبر پدرم زائران كمى دارد. (1)
همچنين از حضرت امام جواد عليه السّلام پرسيدند كه زيارت پدر شما افضل است يا زيارت امام حسين عليه السّلام؟
فرمود: زياره أبى أفضل، و ذلك أن أبا عبد الله ع يزوره كل الناس و أبى لا يزوره إلا الخواص من الشيعه (2) زيارت پدرم برتر است، چون به زيارت حضرت اباعبدالله (عليهالسلام) همگان مىروند وليكن پدرم را زيارت نمىكنند مگر خاصّان شيعه.»
مراد امام از خاصّان شيعه كيست؟ در اين باره چند پاسخ همخوان مطرح است
1 شيعيان دوازده امامى زيرا هر كه حضرت امام رضا را امام مىداند بقيه ائمه را نيز امام مىدانند، چون تنها شيعه اثنا عشرى زيارت آن حضرت مىكنند و زيارت آن امام دليل تشيع است و فرق ديگر شيعه چون واقفيه (هفت امامى) و كيسانيه (سه امامى و پيروان محمد حنفيه)، فقط به زيارت حضرت امام حسين عليه السّلام مىروند.
2 آنان مؤمن و مسلمند هر جا كه ايشان باشند و از فرق باطله نباشند اميد نزول رحمت الهى بيشتر است.
3 چون شيعه و سنّى به زيارت حضرت امام حسين صلوات اللَّه عليه مىروند مهجور نيستند به خلاف حرم و روضه امام رضا (عليهالسلام) كه خواص مىروند و خواص كم مىباشند، روضه آن حضرت مهجور است در آنجا بيشتر مىبايد رفت و اين رفتن از جهه تقويت اعتقادات ايشان مطلوبست. (3)
البته علامه مجلسى، روايت را به گونهاى ديگر تبيين مىكند و آن را ناظر به زمان امام جواد (عليهالسلام) مىداند، زيرا در آن وقت، تنها خواص شيعه به اين زيارت رغبت نشان مىدادند. از اين رو هر زمانى كه حرم هر امام، زائرى كمترى داشته باشد، ثواب زيارت او بيشتر خواهد بود. (4)
پى نوشت:
1) كافى، ج 4، ص 584 عيون اخبارالرضا (عليهالسلام)، ج 2، ص 261 بحارالانوار، 99، ص 2
38) كامل الزيارات، ص 3
306) لوامع صاحبقرانى، ج 8، ص 549 بحارالأنوار، ج 99، ص 4
39) مجلسى، ملاذ الأخيار، ج 9، ص 217