دعا از منظر روانشناسی
دعا از منظر روانشناسی
روانشناسان به این حقیقت پی برده اند که نماز (دعا و نیایش) فریاد فطرت طبیعی است و تربیت نسل نمازگزار، یعنی بیدار کردن فطرت ها. خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: همانا انسان، حریص آفریده شده است. وقتی شرّی به او رسد، فریاد می کشد و جزع می کند و هرگاه خیر و نعمتی به او رسد، بخل می ورزد مگر نمازگزاران.(معراج .آیه 20تا23)
روانشناس معروف دیل کارنگی در مقاله ای در رابطه با این موضوع می نویسد : «امروز جدیدترین علم ها همان چیزهایی را تعلیم می دهد که پیامبران تعلیم می دادند. چرا ؟ به علّت این که پزشکان روحی دریافته اند که دعا و نیایش و نماز و داشتن یک ایمان محکم به دین؛ تشویش، هیجان و ترس را که موجب بیشتر ناخوشی های ماست را برطرف می سازد. ایمان مذهبی به طور قطع عالی ترین وسیله معالجه غم و نگرانی است». از نظر ایشان نیایش به معنی پذیرفتن ضعف و سستی نیست و دعا جای عمل را نمی گیرد و شخص را بی نیاز از آن نمی کند بلکه انسان باید تمامی تلاش خود را بکند و شرایط استجابت دعا را فراهم آورد.
الکسین کارل می گوید : «نیایش و تضرع و طلب استعانت گاهی یک حالت کشف و شهود و آرامش درونی و بدور از محسوسات در انسان به وجود می آورد؛ نیایش پرواز از روح به سوی خدا یا حالت پرستش عاشقانه نسبت به جدایی از اوست که معجزه حیات را آفریده است، و بالاخره نیایش نمودار کوشش انسان است برای ارتباط با آن وجود نامرئی که آفریننده عقل کل، قدرت مطلق و خیر مطلق است
همه انسانها «هلوع» هستند، هلوع یعنی شدت حرص، یعنی حرصشان و آزمندی هایشان پایان ندارد و هنگامی که در برآوردن خواسته ها با موانع و تجارب ناخوشایند مواجه شوند، زود بی قرار می شوند. (رفیع، جلال، نماز زیباترین روح پرستنده، تهران: اطلاعات، 1369)