سرعت گیری بنام کرونا
جهان باشتاب بسیار بالایی حال حرکت بود.اینقدر شلوغی و روز مرگی جهان را بل خود برده بود که خیلی ها حتی یک ساعت نسشتن و گفتگو کردن با عزیزانشان را از یاد برده بودند.
آغوشهای هرجایی، چشمهای هرز رفته، دستهای آلوده به حق، پاهای فراری از خانواده، قلبهای نامهربان، گوشهای پراز سروصدا و هیاهو، بیداد میکردند در عالم.
آیا میشد تصور کرد که روزی برسد این اعضا را پاکسازی کرد؟
بطوریکه آغوشها بسته شود، چشمها بیشتر ساعت بسته باشد و دستها به حق خود قانع، پاها قرار بگیرند در خانه و قلبها مهربانی تراوش کنند و گوشها برای مدتی صدای بی نظیر سکوت را بشنونند؟
تصور نیاز نیست مدتهاست این امور محقق شده است.
و چقدرردنیا به این آرامش نیاز داشت.
عزیزانی هم که پر کشیدند و رفتند حکم پرستوی مهاجری را داشتند که به کاشانه مهر خود پرکشیدند.
حالا سوال مهم این است من چه نقشی در این عبرت شدن دارم؟
چه امری به پاکسازی من کمک میکند؟
ماه رمضان در راه است و مهمانی بین من و خدا. ماهی سراسر پاکسازی وجود.
دراین تنهایی به عملکرد خود فکر کنیم و اعلام کنیم به هستی که قطعا راهی را اشتباه رفته ام و آماده جبرانم.
آقا مولا علی علیهالسلام چه خوب گفتند که عبرت بگیریید و گرنه درس عبرت خواهید شد.
پند آموزی از گذشتگان
ای بندگان خدا! کجا هستند آنان که سالیان طولانی در نعمتهای خدا عمر گذراندند؟ تعلیمشان دادند و دریافتند، مهلتشان دادند و بیهوده روزگار گذراندند؟
از آفات و بلاها دورشان داشتند، اما فراموش کردند، زمان طولانی آنها را مهلت دادند، نعمتهای فراوان بخشیدند، از عذاب دردناک پرهیزشان دادند، ووعده هایی بزرگ از بهشت جاویدان، به آنها دادند.
ای مردم! از گناهانی که شما را به هلاکت افکند، از عیب هایی که خشم خدا را در پی دارد بپرهیزید.
دارندگان چشمهای بینا، و گوشهای شنوا، و سلامت و کالای دنیا!
آیاگریزگاهی هست ؟
یا رهایی و جای امنی، پناهگاهی و جای فراری هست؟
آیا بازگشتی برای جبران وجود دارد؟
نه چنین است؟ پس کی باز می گردید؟
به کدام سو میروید؟
و به چه چیز مغرور میشوید؟
همانا بهره ای هرکدام شما از زمین به اندازه طول و عرض قامت شماست!
آنگونه که خاک آلود بر آن خفته باشد.
ای بندگان خدا! هم اکنون به اعمال نیکو بپردازید، تا ریسمان های مرگ بر گلوی شما سخت نشده، و روح شما برای کسب کمالات آزاد است، بدن ها راحت.،و در حالتی قرار دارید که میتوانید مشکلات یکدیگر را حل کنید.
هنوز مهلت دارید، وجای تصمیم و توبه و بازگشت از گناه باقی مانده است.
عمل کنید پیش از آن که در شدت تنگنای وحشت و ترس و نابودی قرار گیرید، پیش از آن که مرگ در انتظار مانده، فرارسد، ودست قدرتمند خدای توانا شما را برگیرد.
خطبه ها. 99.نهج البلاغه.
التماس دعا. یاحق
سالی که گذشت
دلتنگ تو ماند دلم در این روزگار بی مهری .
امسال تلاش کردم هرروز را زندگی کنم . سالی که گذشت پر از درد بودو جسم ناتوانم با خود مرا برد .
خدارو شاکرم که در این درد ها یادت بود و من هرگز رها نشدم.
خدایا بابت هدیه ای آسمانی ات تو را شکرگزارم . بوی بهشتت را از نفس های فرزندم حس میکنم و همین نوید زندگی می دهد .
خدایا بابت همه ای کاستی هایم مرا ببخش .
سالی پر از سلامتی و شادکامی و موفقیت برای همه ای عزیزانم خواستارم و ممنونم از کسانیکه مرا همراهی میکنند و مطالب را مطالعه میکنند . ان شاالله سال جدید بیشتر در خدمتم .
یا حق
در پناه ایزد منان باشید .
به نام حضرت دوست
خداوندا لحظاتی که مرا رها کردی تا ته چاه رفته ام .چه عجیب است که نگاهت را دائما نیازمندیم .
معبود من نیم نگاهی کافیست که نوررا حس کنیم . بارالها لحظه ای مارا به حال خود رها مکن . جز تو یاوری نیست .
خدایا نگاه مارا به درون خود معطوف کن که هرچه درد است از سرچرخاندن ما به بیرون است .
کاش جز دیدن عیب خود امکانی نبود . مرا مشغول عیوب خود کن . خداوندا لحظه ای مرا به حال خود رها مکن . مرا سردرگمی ها با خود میبرد .
ای همه هستی من ، مرا نیست مکن . دیدن اطراف مرا با خود میبرد . چشمهایم را بینای خود کن .
در پهنای زمینت راه می روم و سرم را به آسمانت سرگرم کن ..
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ
پرودگارا، بر علی بن موسی الرضای برگزیده درود و رحمت فرست . آن پیشوای پارسا و منزه و حجت تو بر هر که روی زمین و زیر خاک است. بر آن صدیق شهید درود و رحمت فراوان فرست، درودی کامل و بالنده و از پی هم و پیاپی و پی در پی، همچون برترین و درود و رحمتی که بر هریک از اولیائت فرستادی.
یاد اهل بیت:
امام رضا علیه السلام: مَن جَلَسَ مَجلِسا یُحیى فیهِ أمرُنا، لَم یَمُت قَلبُهُ یَومَ تَموتُ القُلوُبُ؛
هر که در مجلسى بنشیند که در آن یاد ما (اهل بیت) زنده مى شود، قلبش، در روزى که قلب ها مى میرند، نمى میرد.
???? بحار الأنوار، ج 49، ص 90
سلام بر امام مهربانی
دلتنگ مهرتوام .آقاجانم.
درست زمانی که در حرمت سردگم تاریکی بودم . دستم گرفتی وبا خودت بردی. سرمست این مهرتوام .
هرچیزی درزندگی دارم در حرم تو درخواست کردم . هرچی دارم از نگاه توست .
چشم بستی روی سیاهی درونم و از ظن خود مرا دیدی . لیله الرغائب مهمانت بودم . میزبانیت مبهوتم کرده بود . قربانی تو شدن لیاقت می خواهد .اما آرزوی من فدای تو شدن است . ضمانت کردنت را با چشم خود دیدم . یا شمس الشموس مرا چه به نگاه شما . میدانم لایق وصف شما نیستم . میدانم از کرم شماست .وگرنه من بیچاره تراز این حرفها هستم که به چشم ارباب بیایم. آقاجان باز سراغت آماده ام . ظلمت نفس درد بزرگیست . مولا جان به داد نفس بیمارم برس . آقاجان نیم نگاهی از شما کافیست .
یا امام رئوف به داد بیچاره ای برس که تمام عمر اسم شما روی زبانش است و مدام یاد شما را در دل دارد .
یا معین الضعفا سردرگم نگاه شما روزها را به سرگردانی میگذرانم. . . ..
به نام خداوندی که هر روز نافرمانی اش میکنیم
باز مارا در آغوش خود میفشارد
دلم از خودم گرفته . از اینکه چرا دل به خوبیهام میبندم و مدام انتظار دارم کسی جبران کند .
چقدر میتوانم جاهل باشم . من از انسانهایی که نعمتهای خدا را نمیبینند انتظار دارم محبتهای من را ببینند .
خدایا مرااز این جهل جانسوز نجات بده . خدایا چه زمانی می رسد که من بی توقع کاری برای کسی انجام دهم و فقط دنبال نگاه تو باشم .
خدایا کمکم کن من توقعاتم را خیلی مدیریت میکنم . ولی باز از کسانی انتظار دارم مرا ببینند .و برایم کاری انجام دهند . خدایا جز تو یاری رسانی نیست . خدایا نگاه من را از زمین و انسانها به آسمان معطوف کن .
خدایا ازبس سرچرخاندن در پی یک شاکر واقعی،سردرگم شدم و ناامید .
خدایا مرا از این جهل نجات بده . خدایا هیچکس جز تو فریاد رس نیست. خدایا دل شکسته ،دست بسوی آسمانت گرفته ام که رهایم کنی از غفلتم.
خدایا کمرم زیر بار تمام ندیدن ها خم شده است و هیچ انسانی را نمیشناسم که بهش تکیه کنم. خدایا تکه گاهم باش . خدایا مرا در آغوش خود بگیر . سردرگمم در این دنیا .
خدایا وقتی استادم میگفت ما یتیم هستیم و تا امام زمان عج نیاد نمیفهمیم . تعجب میکردم . ولی الان تا حدودی میفهمم که بی کسی و تنهایی چیست .
خدایا مارا در این تاریکی ها رها مکن .برسان نجات بخش دنیا را .
به نام تنها معشوق عالم
روز دیگری از راه رسید . روزها درپی هم میگذرد . عمر رو به پایانش در حرکت است . اما من سردرگم لحظات از دست داده و نرسیده هستم .
چقدر همت لازم است تا در اکنون زندگی کنم ؟ اکنون من مدام میشود گذشته و من باز در گذشته و رفته ها هستم .
خدایا مرا به حال خود رها مکن . من باید بیاموزم در لحظه ای حال باشم . پروردگارا مرا به کمترین آنی رها مکن . درتمام لحظات زندگی نبودت کابوس بزرگیست .
خداوندا من شکرگزار تمام لحظاتم . خدایا می دانم من لایق نعمتهایی که دادی نبودم .می دانم بنده ای در خور خدایی چون تو نیستم . خدایا من غرق تاریکی نفسم . خدایا من لحظات را از دست داده ام بندگی را به جا نیاوردم . خدایا مرا رها مکن . جهل و نادانی مرا فرا گرفته و تمام اعمالم از روی جهل است . خدایا جز تو فریاد رسی ندارم . مرا دریاب . یارب مرا در آغوشت بگیر که جز تو پناهی نیست .
خدایا چشم هایم را بینا کن . خدایا گاهی کور میشوم و نمی بینم که چه نعمتهایی دارم . خدایا کنترل نفس و زبان را به من عطا کن . خدایا من به خودم ظلم زیاد کردم . خدایا کمکم کن جبران کنم .
خدایا بی کسی و تنهایی در این دنیای شلوغ تنها چیزیست که درد آور است . خدایا برسان فریاد رسی . خدایا سوختیم در هجران یوسف زهرا ص. اللهم عجل الولیک الفرج
به نام خداوندی که شکرکردنش نا ممکن ترین است.
خدایا کدامین نعمتت را شکر کنم ؟ به کدامین داده ات نگاه کنم ؟ خدایا ترسم از این است که به کمترین آنی مرا نبینی .
خدایا مگر میشود شکرت کرد ؟ ظرف وجودی ام اینقدر کوچک است که نمی بینم خیلی از نعمتها را .
خدایا جز تو کسی نیست …
خدایا پراز اندوه اعمالم هستم . خدایا میدونم توشه ای ندارم که در حد معشوقی چون تو باشد . خدایا من لی غیرک ……..
امروز سخنرانی ساعت10:30 شبکه 5 استاد پناهیان رو گوش میدادم . خیلی حالم رو دگرگون کرد همزمان با گوش دادن تایپ میکردم و اشک می ریختم . گفتم برای شما دوستان هم بذارم .
چرا ما در شبهای قدر رشد نمیکنیم؟
مشکل جامعه ما گنه کاران و بدحجابی و بی دینی دیگران نیست . اینها تقصیر ما مومنین است . شب قدر برای رشد است .برای استغفار که شب قدر لازم نیست .هرشب جمعه و هرشب معمولی گنه کار پاک میشه . شب قدر برای رشد انسان است .
روز قیامت ما رو با حضرت علی ع که سنجیدند میفهمیم چه خبره !
-انداره های خدا بزرگه . موانع رشدتون رو کنار بزنید .
چکارکنیم یاس ازبین بره و دعا مون مستجاب بشه- بفهمی می تونم و خدا هم می تو نه .–>>اینکه محاله .
راه میانبر امیر المومنین ع می فرمایند: امیدت رو به خدا ببند .از بقیه قطع امید کن .
کسی رو تحویل میگرند که خدا تنها داراییش باشه و از همه نا امید باشه
.با تفکر به این برسید .نه با عمل . عملی یعنی برسی به ته دنیا . یا لحظه ای مرگ . پس باید با تفکرت برسی .
امام رضا ع : نذار شیطان یاس در تو ایجاد کند .
امام صادق ع : وقتی از خددا چیزی میخوای و میخوای بهت حتما بده از همه نا امید بشو .
گول تحویل دیگران رو نخور و دل نبند. اگر این ناامیدی از دیگران در دل هرکسی باشه خدا قطعا حاجتش رو میده
بعضی ها امید دارند به روزهای دیگه سال و به ماه رمضان دیگر . اگر امشب اخرین شب عمرت باشه چی ؟؟؟؟؟
منبع: .سایت بیان معنوی .برنامه 8 تیر 1395.حسینیه ایت الله حق شناس - ..ir/pobayanmanavist/3078
امشب غریبانه بگو یا صاحب زمان عج
خدایا از دنیا بریدن در من ناتوان و ضعیف محال شده . خدایا من لی غیرک . کمکم کن از همه قطع امید کنم .خدایا تنها دارای من امشب است . مرا رهانکن . دستم بگیر در مسیر مستقیمت . خدایا بار سنگین طلبگی را بر دوشم حس میکنم . خدایا آبرویی که دارم از تو دارم . چیزی برای توشه ای راه ندارم .هرچیزی هست از توست . خدایا نور امیدت را از من نگیر . بارالها مرا لحظه ای به حال خود رها نکن . آمین یا رب العالمین .
از سالهای بی قراری من تا قراری که بیقرارتر است .
سالهای جاهلیت عمرم به نوشتن چندصفحه هدف در شب سال نو میگذشت و یکسال تلاش برای رسیدن به اهدافم .
تا اینکه 8سال پیش چراغ هدایتم نهج البلاغه مرا به شب قدر وصل کرد و خدا و نماز شد تنها مسیرم .
اما داستان اهداف شب قدر چندصفحه بود .چقدر هدف داشتم برای نوشتن .
دوسال پیش صفحه ای اهدافم به نصف رسید . و امسال حیران نوشتن ،سردرگم اینکه چه هدفی دارم ؟
اهدافم به 5 شماره رسید . و بعد سکوت …..
اما سکوت شیرینی نبود . بی هدفی انسان را می کشد .
امروز کتاب شبهای بی قراری روزنه ای امید برایم روشن کرد بسوی هدفی بزرگ . البته خیلی تخصصی تر و هیجان انگیزتر از قبل
با خواندن کتاب آقای بنی هاشمی سراسر شور شدم و سه ساعت تا اتمام کتاب میخکوب شدم و حتی صدای اذان را هم نشنیدم .
این روزها چقدر در جهل مصیبت بسر میبریم . چقدر از روی خود خواهی دعای فرج می خوانیم .
دلم گرفت از این همه نادانی ام .دراوج مسیر دانستن و درس طلبگی به یکباره فروریختم .مصیبت غیبت را چگونه درک کنم؟
درد یتمی و بی پدری را چگونه تحمل میکنم ؟؟
خدایا من حیران و گم گشته ای مسیر غیبتم .
پدرمهربانم ، فرزند پر مدعای تو کمشده در مسیر زندگی . پدر دل شسکته ای من، من لایق روی ماه تو نیستم . اما اینها از روی علم من نیست . من جاهل زمان ام . من درراه و مسیر زندگی جز توکل بر خدایم و توسل بر شما دارایی ندارم.
امشب یاریم کنید فقط برای فرج شما دعا کنم . فهم نبودن امام را به من عطا کنید .
امشب دعای مشلول می خوانم و در انتظار بخشش پدر، بی پروا اشک خواهم ریخت …
خدایا من لی غیرک …
سلام آقا این روزها شعارهای زیبایی در بین مسلمانان شنیده میشود.
شعار درحد حرف بر زمین مانده است . اللهم عجل الولیک الفرج نُقل مجالس است . امان از مجالسی که به یُمن روز نیمه شعبان بر پا می شود . نیّت صاحبان این مجالس برکت در زندگی مشترک آینده است .آقاجان این شورو هیجان برای دیده شدن است .
آقا اجان ما دراین روزگار از فهم شما دور شده ایم . انگار مغزمان برنامه ریزی هایش برای زندگی دینی نیست . انگار در تمام دوران زندگی گمگشتگی داشته ایم . آقاجان نتیجه ای تمام آموزشهای دوران مدرسه این شده است . ازقرآن برای عکاسی ،از ایام ولادت برای مجالس گناه استفاده می کنیم .
ما به عکس فهمیده ایم که باید فقط درروز مهمی ازدواج کنیم . ولی اینکه چطور باید رفتارکنیم را نیاموخته ایم . ما نقص یادگیری را در این دوران بهمراه داریم .
آقاجان ، چه عجیب شده ایم که صاحب مجلس را شما می دانیم اما رضایت شما را اهمیت نمی دهیم . عجیب مردمی هستیم ما .
سرور ما ، غفلت ما را به پای جهالت بگذارید و برای ما دعا کنید . اقاجان ،دعاکنید ما درعصر شعار تمدن ،بفهمیم که ما هم مصداق جهالت دوران هستیم .
صاحب زمان ،مارا پیدا کن .ما در درون خواسته های نفس گم شده ایم . ما سرگشته ای ماجرای خودخواهی خویشتنیم . ما
گمراه تبلیغات شده ایم . ما سرگرم لایک کردن و تماشا کردنیم . مطالعه هایمان ذره بینی شده است ، دور از تفکر عمیق ،دوراز مشغله ای ظهور …
آقاجان ، دراین عالم هرکسی بره خرید و جنس بد بهش بدند اصطلاحاً میگند :بهش انداختند .آقاجان ،ما را بخرید ،ما خریدنی نیستیم .اما به کرم شما چشم دوخته ایم . آقاجان ،کشتی بزرگ ایران سوراخهای بزرگی دارد مارا از این غرق شدن نجات دهید .
ناجی ما ،
من را نمی شناخت کسی اینجا، گم نامم و به نام تو می نازم
شادم که مثل عده معدودی،شعری برای نام نمی سازم
شعرم برای توست شعاری نیست،کشتی برای موج سواری نیست
باور مکن که دل به زمین دادم،وقتی تویی بهانه پروازم
هر جا که نام نامی تو آنجاست،قلبم بهانه غزلی دارد
این سوز ریشه ای ازلی دارد،پس با غم عزیز تو دمسازم
شعرم اگر چه هیچ نمی ارزد،سوزانده است نام و نشانم را
می سوزم و به هیزم ابیاتم،بیتی به عشق شعله می اندازم
یا صاحب الزمان و زمین موعود،دانای هرکه آمد و هر چه بود
گم نامم و تویی تو،که می دانی،تنها به نام سبز تو می نازم
موفقیت یک اتفاق نیست بلکه یک سفر بلند مدت است …
انسان های موفق تصمیمات زیادی نمیگیرند . بلکه همان تصمیمات کم را مدیریت میکنند ……و نکته ای بسیار مهم این است که آن را هر روز مدیریت میکنند .نه گاهی اوقات .
پس ثبات قدم در راه رسیدن به پیشرفت مهترین اصل زندگی انسانهای موفق است .
درواقع اگر ما برای خود برنامه ایی نداشته باشیم . هرگز عالم و کائنات و انسانهای دیگر کاری برای ما نخواهند کرد . پس بیشتر از آنکه تصمیم بگیرید عمل کنید.
زندگی کوتاه این دنیا ….باعث خواب غفلت ما شده است. کاش در این روزمرگی ها به دنبال یافتن خود باشیم .
دوران عمر خود را در رسیدن به یک نقطه باید بگذرانید . که جالب است نقطه ای شروع و پایان زندگی ما آدمها یک جاست . انا لله و انا علیه راجعون .
ما از خداییم و بسوی خدا بازمیگردیم .
در این سفر .گم کردن مسیر به انتخاب خود ماست .
انسانها با انتخاب های خود به هدف نزدیک یا دور میشوند .
در این مسیر بدون راهنما به کدامین سو میخواهی بروی ؟؟/؟؟؟؟؟
راهنماهایی انسانها در تمام تاریخ یک نکته ای مهم را اعلام کرده اند ::: برای به خدا رسیدن باید خودرا بشناسی و اعمالت را باب دل معشوق کنی.
معشوق ما چه نکاتی را از ما می خواهد ؟؟؟؟/
آیا ما دفترچه ای راهنما برای شنیدن درخواست معشوق داریم ؟؟؟
قال علی علیه السلام :
مَنِ اتَّخَذَ قَولَ اللهَ دَلیلًا ، هُدِیَ اِلَی الَّتی هِیَ اَقوَم .
هر کس که سخن خدا را راهنمای خود بگیرد ، به استوارترین راه ها هدایت می شود .
نهج البلاغه خطبه 147
قال علی علیه السلام :
ما جالَسَ هذَاالقُرآنَ اَحَدٌ الّا قامَ عَنهُ بِزِیادَةٍ اَو نُقصانِ؛ زِیادَةٍ فی هُدًی اَو نُفصانِ مِن عَمًی .
هیچ کس با این قرآن همنشین نشد ، مگر آن که چون از نزد آن برخاست با فزونی و کاستی همراه بود؛ فزونی در هدایت، و کاستی ازکوردلی . نهج البلاغه خطبه 176
در این دنیای بی اخلاقی ،حرف زدن از الگوی اخلاق عالم کاری بسیار محال است .
مردمی که ادعای اخلاق 2500ساله آنها سربه فلک کشیده است پس چگونه این روزها خبری از اصلات در آنها دیده نمیشود . مگر اصالت ادعای ما نیست ؟ پس چگونه به راحتی سرزمین مان را ویران میکنیم و هرگز به رفتارهای هم اهمیت نمی دهیم ؟
چگونه در این کشتی دنیا ،هرکسی مشغول سوراخ کردن قسمتی ست و ما نظاره میکنیم ؟
گویا ما فراموش کرده ایم که دراین وادی ،مرگ یک انسان مرگ تمام انسانیت است مگر مرگ فقط مردن است ! گویا ما به سادگی به اشتباهات هم لبخند میزنیم ! ما چطور می توانیم در غرق شدن عده ایی بی تفاوت باشیم ؟
کِی ما به یاد می آوریم که در این کشتی همه ای ما با هم غرق میشویم ؟؟؟؟؟
چه درد آور است که ما بزرگی گناه را کوچک میکنیم و در این آشفته بازار دنبال دل پاک میگردیم ؟ کدامین پاکی را میشود ازنگاه بیمار حفظ کرد ؟ پیامبر زیبایی ها ، این روزها چه چیزها که نمی بینی ؟
ما چقدر زود حضورمان را باور کردیم . امام حاضرم ،غیبت مارا ببخش . ما در این کشتی ،نظاره گریم . به دعای ظهورت دلخوشیم . حرکتی از ما سر نمیزند . ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم .کوچه ای مهرورزی در هر حالتی .. …. ،سرنخ کلاف دین را گم کرده ایم .
ما ضرورتی احساس نمیکنیم که اخلاقمند بودن نیاز یک مسلمان است . ما حتی گاهی اخلاق فخر دو عالم را باور نداریم . که اگر باور داشتیم به پلک زدنی میبخشیدیم . به اندازه ای نفسی مهربان بودیم . به اندازه ای پر کاهی محترمانه می زیستیم .
ما در خم کوچه ای دودلیها مانده ایم . ببخشم یا نبخشم ؟ اگر ببخشم ،حقم رو کی به من برمی گرداند ؟ ما حتی دنبال کی هستیم .
ما باور به خیلی چیزها نداریم .
دراین روزگار مرا دریاب . رحمة اللعالمین دست مارا بگیر. ما در سکندریهای کودکی جا مانده ایم . شاید با یاریت دوقدم راه برویم . شاید قدم در راه انسانیت بگذاریم .
محبوب من ،تمام عمرم در این گذشت که کی مقصر است ؟ مرا در این دنیای تقصیر یاب رها مکن .
کاش روزی برسد که من ، من بشوم . و به یاد بیاورم که حق را ، صاحب حق میگیرد . من به فکر این باشم که اگر پرده ای سطر الهی کنار رود ، آیا کسی مرا دفن میکند ؟
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم
روزگاری نه چندان دور در سرزمین کهن آریایی مردمانی می زیسته اند که در میان خود نسخی داشتنه اند که آنرا به مناسبتهای مختلف قرائت می کردند و نسل به نسل به یکدیگر ،فهم هدیه می دادند .
آن نسخ از برگ درختان و پوست حیوانات تهیه میشد .میدانم درباورت نمی گنجد که مردمانی در قدیم کتاب می خواندند.
مگر میشود در جایی نشست و ساعتی کتاب خواند و تفکر برای خود ساخت ؟
مگر چه اشکالی دارد که من در هیاهوی اینترنت گردشی کنم ؟ شاید چندسطری خواندم .ای بابا نگران نباشید گفتم شاید …
من هم میدانم که چیدمان کتاب ،لوکس ترین چیدمان روز است ،قضاوتم نکنید . دست از شماتت من بردارید . ازتونالیته و هارمونی رنگی هم اطلاع دارم .باید همه چیز در خانه بهم بیایید . انسانهای بیکار زمانه ای دور را هم می شناسم .آنها چقدر ساده انگارانه کتاب می خواندند.
چقدر فهم و اندیشه نا کارآمدی داشته اند .این انسانهای فهیم به دنبال چه بوده اند ؟ مگر فهم در میان کتاب است ؟
دراین زمانه مییشود با اشاره یک انگشت به هزاران نفر فهماند .چرا میخندید؟ من که برای فهمیدن نیامدم دیگران باید مرا بفهمند .
تازه .دراین مّثّل دنیا ،میشود حس دکتر حسابی داشت . کپی کردن چاره ای کاراست . بافراق بال بیا ،دراین مردمان چند نفری کتاب میخوانند .ازاون مهمتر که خلاصه ای کتاب را با نام منبع یادداشت میکنند .ااگر دیدی به نظرت خوبست فقط کافست گروهی بسازی و هروز از روی آنها کپی کنی . اینگونه تو هم فهیم می شوی .
متوجه هستم به چه می اندیشی ! نه منظورم این نبود که کل مطلب آنها را بخوانی چند سطر اول کافیست .میفهمم که چه میگویی!
چقدر عجیب است که من تفکر مردمان کهن را دارم . چقدر عجیب است که من درمیان کتابها سِیر میکنم .وای مثل اینکه مشاعرم را از دست داده ام . چقدر بی منطق شده ام .چقدر مردم را مبهوت شیدایی خود کرده ام .کاش من از این روان پریشی خود کمتر سخن بگویم .و تفکراتم را فقط بنویسم .و به دنبال جایی امن برای پنهان کردنش بگردم .
مردمان کهن راست گفته اند : رازهایت را بنویس و لای کتاب بگذار. مردمان کشورمن کتاب نم یخوانند.
سلام.یاران
در زمانه ای که ما در آن به سر میبریم متاسفانه سازگاری درست پایه رریزی نشده و هرگز به ما سازگاری درست را آموزش ندادند و انگار قرار نیست اموزش هم بدهند .
سازگاری به چه معناست ؟ درزندگی چه معنایی دارد ؟ ایا تحمل کردن همان سازگاریست ؟
قطعا نه . در سازگاری باید تخلیه احساس صورت گرفته باشد . آیا ما بیان احساس داریم ؟ ایا ما به راحتی از احساس خود صحبت میکنیم ؟ یا یاد گرفته ایم که در سکوت همه نظرات را قبول کنیم وهرگز وارد گفتگو نمیشویم .
این بزرگترین نقص زمانه ماست . ما اصلا بلد نیستیم احساساتمون رو درست بیان کنیم . و سالها کنارهمسرمون زندگی میکنیم بدون اینکه احساسمون رو گفته باشیم . مادران فداکاری که ما دیده ایم مدام ملاحظه دیگران رو کردند و مدام احساسات درونی خود را سرکوب کردند . چقدر جالبه که این مادران فداکار (که البته قابل احترامند و تاج سر ماهستند) بسیار متوقع هستند و گاهی انتظاراتشون سر به فلک میکشد . چون مدعی گذاشتن وقت برای فرزند هستند و در این راه از عمر خود گذشته اند .
گاهی اوقات هم خانواده هایی داریم که هم بیان احساس ندارندو هم ملاحظه همدیگر را نمیکنند .دراین خانواده ها بسیار تنش وجود دارد .چون هرکسی کارخود را میکند .
گاهی هم خانواده هایی هستند که بیان احساس دارند ولی بی ملاحظه هستند . اینها تبدیل به پدرسالاری یا مادر سالاری یا فرزند سالاری میشوند . این سالاری ها به ظاهر خوب است اما بسیار افراد را از هم دور میکند و همه باید به سالار چشم بگویند .
اما خانواده ای ایده آل ،خانواده ایی هستش که بیان احساس دارند و ملاحظه افراد را هم میکنند و مودبانه زندگی میکنند ودر بیان احساس خود هرگز کسی را قضاوت نمیکنند بلکه فقط احساسشون رو از موضوع می گویند.
چقدر این خانواده نایاب شده است . چقدر آدمها در تنهایی به سر میبرند . باید یک جا از این افکار غلط دست برداریم . و شروع کنیم در مواقعی که سخن ما در فرد اثر دارد احساس مان را از موضوع اعلام کنیم . در یک گفتگو توانایی فرد را از درک موضوع درنظر بگیریم . خانمها نیاز به آرامش دارند .چون خورشید خانه هستند وباید اشاعه نور به همه افراد خانواده داشته باشند برای اینکار باید بیان احساس کنند .وگرنه این احساسات به شکل بیماری ظهور خواهدکرد . افسردگیها .سرطانها . میگرنهای عصبی .بیماریهای اعصاب تماما بروز احساسات خاموش افراد است .
دریک گفتگو حرف طرف مقابل را بپذیرید اما احساستون رو بیان کنید و شیرینی این را بادل بچشید .نپذیرفتن سخن همسر در لحظه باعث تنش و مقاومت میشود و این باعث کم شدن انرژی میشود و این کاهش انرژی باعث حس ناراحتی در ما میشود .
پذیرش سخن همسر در لحظه حس آزادی را به همسر میدهد و در واقع او را خلا صلاح میکند .خانمهای زمانه ما فقط در حال غر زدن هستند .مصادیق غر متفاوت است.
مصادیق غر: توهین-تهمت- تکرار خاطرات تلخ -یاد اوری موضاعات - تحقیر-کنایه - نیش زدن
این مصادیق بسیار طبیعیه در زندگی ما .و عادتهای ما را میسازند . ما عادت کردیم به غر زدن . چقدر غیر طبیعیه که کسی پیدا شود و غر نزند. ما برای درس خوندن غر میزنیم .ما برای درس هایی که نفهمیده ایم غر میزنیم . ما برای آموزشهای زیاد غر میزنیم . برای آموزشهای کم غر میزنیم . هوا ابریه غر میزنیم . هوا آفتابیه غر میزنیم . ترافیک هست غر میزنیم . ترافیک نیست زود میرسیم غر میزنیم . تمام زندگی ما به غر گذشت . کی خود را در میان این غر ها پیدا میکنیم ؟
کی ما به درون مان اهمیت میدهیم . ؟؟؟
انسان است و اندیشه هایش . تمام زندگی را به مفت فروختیم . نزدیک ترین و عزیزترین افراد زندگیمان را کلافه کرده ایم . فکرنمیکنید دیگر کافیست ؟؟؟؟
1- تمام زندگی بادرد همراه است . ما با درد متولد میشویم . و بادرد همراهیم و بادرد میرویم. انسانها دریک مسیر رفت و برگشت حرکت میکنند .انا لله و انا علیهراجعون . ما از خداییم و بهخدابرمیگردیم . تمام فلسفه زندگی یک انسان عبودیت ان است و انسانی که خود و خدا را نمیشناسد در کوله بار خود چیزی ندارد . خداوند تمام اسمانها و زمین را برای ما خلق کرده و ما را برای خودش . و تنها راه اثبات عشق به خداوند راه عمل است . و تنها عملی که بسیار اهمیت دارد نماز است . نکنه روزی بدون ابراز عشق به معبود برات بگذره . ؟نکنه روزی شب بشه و ما عملی نشون ندیم که کی تکیه گاه ماست .ما ذاتا عاشق تکیه گاه هستیم . فطرتا عاشق تعلق هستیم .
ما از دیگران وقتی ناراحت میشیم که یا خودشون رو متعلق به ما ندونستند و یا تعلقات مارو نادید گرفته اند . ما همیشه از دیگران توقع داریم . توقع عشق .توقع کنارمون باشند.توقع یاریمون تو مواقع سخت .توقع کمک مالی.توقع همراهی .ما ادمها کلا متوقع هستیم .
اما ادمها نمی توانند این توقعات رو برای ما به نحو احسن انجام بدند .باید نیروی عظیم باشد که بتواد و قادر به انجام اینکارها باشد . اگر در دنیا کسی رو یافتید که کمال مهر .کمال قدرت . کمال ثروت . کمال حمایت .و… بود حتما بر او سجده کنید . او قطعا خداست
انسانها کمال طلب هستند . کمال برای هر فردی متفاوت است . گاهی انسانها کمال منفیها رو هم طلب میکنند . نمونه بارزش داعش که دنبال کمال قدرت ااست . انسانها برای رسیدن به کمال هزینه میکنند . دشمنان برای رسیدن به کمال قدرت شبکه های ماهواره راه می اندازند با پولهایی زیاد برای هدایت ضمیر نا خوداگاه ما . بازیچه دست این کمال طلب ها نباشیم . قرار بود ما بشیم جز 3 درصد افراد موفق جهان .افراد موفق جهان هرگز تفکر و فرهنگ جایی دیگر رو تحمل نمیکنند .بلکه همچون کوروش کبیر تمدن سازی میکنند .بیایید ماهم از تمدن 2500ساله خود دفاع کنیم .
2- تمام افراد پر دردسر زندگیت را بپذیر . او طبق قانون جذب .به سمت شما اماده . شما برای رسیدن به کمال به ناهنجاریهای او احتیاج دارید . از وجودش لذت ببرید . خوبیهایشرا پیدا کنید و بنویسید . او برای رساندن پیامی کنارت آمده .
3-برای تغییر و ملکه شدن تمارینی که دادم باید ایجاد نشانه کنید که هروقت اون نشانه را دیدید یادتون بیفته در حال تغییر هستید . مثل خریدن یک انگشتر جدید بخاطر این تمرینها . یا بستن نخی به دست
4-تمام زندگی برای ساختن شماست . دنیا کوتاه است . گول زمان را نخورید . چشم بهم زدنی می گذرد . دنیا دار مکافات است . مراقب کارما ها باشیم . دیگران را قضاوت نکنیم . در زندگی دیگران تجسس نکنییم . غیبت رو فراموش کنیم . حسادت نوعی ضعف است به نکات مثبتمون اگاه بشیم (با نوشتن نکات مثبت خودمون)وسواس نوعی ایمان به شر است . به خیر ها ایمان بیاریم . زندگی کوتاه است .
5- انسانها طبق دستور خداوند مختارند هرطور میخواهند زندگی کنند . خیانت انها . دروغشون . دورویی انها . ریاکاری انها بازتابی به خودشان دارد . انها را رها کنید . فرصت تغییر دیگران نیست . خودتون رو تغییر بدید . قرارشد ادم بشیم . جوری که دیگران مدهوشمان شوند.
6- همسر ما فقط همسر و همراه ما در راه رسیدن به کمال است . او مختاراست هرطور میخواهدد عمل کند . او شعور دارد .او علمهایی رو در دوران زندگیش کسب کرده است . به علمش احترام بذارید . او را بپذیرید . او تنها کسی است که برای شما میماند .
7- ببخشید تمام فراد پر از دردسر زندگیتون رو . برای تغییرات زیبا در نفستون . نیاز به سبک شدن دارید . فقط بخشیدن میتواند شما را آرام کند . و سبک .
8- وابستگی ها را رها کنید . تمام عالم امانت است .همسر و فرزند امانت است . مال و ثروت امانت است . نه برای از دست دادنش خود را گم کنید و نه برای به دست اوردنش.
دلایل احساس نا خشنودی و فلاکت در زندگی:
1- شما میخواهید دیگری کاری را انجام بدهد که خودش نمی خواهد و معمولا از طرق مختلف ،بطور ضمنی و یا علنی سعی میکنید مجبورش کنید خواسته شما را انجام دهد.
2- فرد دیگری تلاش میکند شمارابه انجام کاری که نمیخواهید مجبور کند .
3- شما و دیگری هردو تلاش میکنید یکدیگر را به انجام کاری مجبور کنید که نمی خواهید .
4- شما خودرا مجبور به انجام کاری می کنید که بریتان دردناک یا حتی غیر ممکن است .
ظبق کتاب تئوری انتخاب ما احساس مالکیت به همسر و فرزندان و کارکنان و شاگردان خود داریم . واین باعث میشود ما از هم فاصله بگیریم .
ولی ما کاملا پذیرفتیم که مالک دوستان خود نیستیم . و با آنها ارتباط بهتری داریم . درواقع طبق نظر ویلیام گلسر مهرورزی بدون مالکیت =دوستی میشود .
ما مالک دیگران نیستیم و نباید این حس را به کسی القا کنیم .
ما دردوران کودکی با نظام پاداش و تنبیه بزرگ شدیم و حس کنترل کردن نیروهای قدرتمند همیشه همراه ما بوده و هست . فکرمیکنم وقت این رسیده است که دست از این نظام استرس زا برداریم . و مردم را با تفکر عامل اشنا کنیم . ما مدام در زندگی خود به دنبال مقصر میگردیم و همین امر باعث شده که دست به تغییر دیگران بزنیم . و متاسفانه آمارهای طلاق نشان میدهد که مرد و زن به امید تغییر طرف مقابل ازدواج میکند و به دلیل عدم پذیرش کار به جدایی میکشد .
بهتر است دست به تغیر وجود خود بزنیم . بهتر است به رذایل اخلاقیمان فکرکنیم و به فکر تهذیب نفس بیفتیم . سالها از زمانی که وقتی زمین میخوردیم مادرمان زمین را میزد گذشته است . زمین علت زمین خوردن من نبود . کاش مادرم بلندم میکرد و میگفت : تو خودت مقصر افتادنت هستی .
ما باورر کرده ایم که مالک همه چیز و همه کس هستیم . توهم داشتن همه چیز مارا با خود برده است . ما سفر در دنیا را باور کرده ایم و گول زمان را خورده ایم . سفر دنیا ،سفر کوتاهیست . در کوله بارت چه میگذرد؟؟؟؟؟
چقدر صاحب این زمان را میشناسیم ؟
ما در کجای هدف آفرینش قرار داریم ؟
در درون ما چه میگذرد ؟ اگر پرده سطر الهی کنار رود مارا چه کسی به خاک خواهد سپرد؟
آیا من امروز را زندگی کرده ام ؟ زندگی کردن در امروز یعنی من تنها پنجشنبه 28 ابان 94 را داشتم و در حال اتمام است .آیا امروز اثری جاوید از من جایی ماند ؟ آیا دل کسی همراهم شد ؟ آیا در روز مرگم کسی مرا یاد میکند ؟
الهی من لی غیرک .