ولادت
امام ابو جعفر، باقر العلوم، پنجمين پيشواى ما، جمعهى نخستين روز ماه رجب سال پنجاه و هفت هجرى در شهر مدينه چشم به جهان گشود. (1) او را «محمد» ناميدند و «ابو جعفر» كنيه و «باقر العلوم» يعنى «شكافندهى دانشها» لقب آن گرامى است.
به هنگام تولد هالهيى از شكوه و عظمت نوزاد اهل بيت را فرا گرفته بود، و همچون ديگر امامان پاك و پاكيزه به دنيا آمد.
امام باقر (ع) از دو سو- پدر و مادر- نسبتبه پيامبر و حضرت على و زهرا عليهم السلام مىرساند، زيرا پدر او امام زين العابدين فرزند امام حسين، و مادر او بانوى گرامى «ام عبد الله» (2) دختر امام مجتبى عليهم السلام است.
عظمت امام باقر (ع) زبانزد خاص و عام بود، هر جا سخناز والايى هاشميان و علويان و فاطميان به ميان مىآمد او را يگانه وارث آنهمه قداست و شجاعت و بزرگوارى مىشناختند و هاشمى و علوى و فاطميش مىخواندند.
راستگوترين لهجه ها و جذابترين چهره ها و بخشنده ترين انسانها برخى از ويژگيهاى امام باقر عليه السلام است.
گوشه ى از شرافت و بزرگوارى آن گرامى را در گزارش زير مىخوانيم:
صفحات: 1· 2
پیامبر اکرم (ص) : خداوند می فرماید بر دل هیچ بنده ای اطلاع پیدا نمی کنم که دوست داشته باشد اعمالش خالصانه برای اطاعت وکسب رضایت من باشد، مگر اینکه اصلاح وتدبیر اورا خودم به عهده می گیرم . مستدرک الوسایل ج 4 ص 482
امام کاظم (علیه السلام) : از ما نیست کسی که هر روز به حساب خویش نرسد، پس اگر کار نیکی انجام داده از خدا بیش از آن را بخواهد و خدا را بر آن سپاس گوید.و اگر کار زشتی مرتکب شده از خدا طلب آمرزش کند وبه درگاه او توبه نماید. الاختصاص ص 21
به بهلول گفتند می خواهی قاضی شوی?
گفت :خیر
گفتند :چرا?
گفت: نمی خواهم نادانی بین دو دانا باشم
شکایت کننده و شکایت شونده
هر دو اصل ماجرا را می دانند
و من ساده باید حقیقت را حدس بزنم.
نقش زنان در فرآیند ظهور امام زمان چگونه است ؟
چهارمین گروه یاوران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، بانوان پرهیزكارى هستند كه پیش از ظهور حضرت بقیّة الله علیه السلام رحلت كرده اند. در وقت ظهور، به ایشان گفته مى شود: “امام تو ظاهر گشته است، اگر مایلى مى توانى حضور داشته باشى".
آنان نیز به اراده پروردگار زنده خواهند شد.
- رجعت زنان مربوط به گروه خاصّى نیست و هر بانویی خود را با خواسته ها و شرایط زندگى در حكومت حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف تطبیق دهد ممكن است در آینده از رحمت خداوندى بهره مند گشته، براى یارى امام عجل الله تعالی فرجه الشریف زنده شود.
یكى از آن شرایط، خواندن “دعای عهد” است كه در فرد، نوعى آمادگى براى پذیرش حكومت آخرین ذخیره الهى ایجاد مى كند.
به فرموده امام صادق علیه السلام: هر كه چهل صبح، دعاى عهد را بخواند از یاوران قائم ما باشد و اگر هم پیش از ظهور آن حضرت از دنیا برود، خداوند او را از قبر بیرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد.
حادثه نجومی عجیب در نشانه های ظهور
328 - خسوف غیر طبیعی
329-کسوف غیر طبیعی
116 - طلوع خورشید از مغرب
از نشانه های ظهور «کسوف در نیمه ماه رمضان» و «خسوف در آخر یا اوّل همان ماه» است. «کسوف در روزهای نخست و روزهای آخر ماه و «خسوف» در روزهای میانی ماه طبیعی و عادی است؛ ولی خورشید گرفتگی در وسط ماه یا ماه گرفتگی در اوایل و یا آخر آن، ظاهراً امری غیر عادی است و رؤیت آن امکان ندارد.
از نشانه های ظهور «کسوف در نیمه ماه رمضان» و «خسوف در آخر یا اوّل همان ماه» است. «کسوف در روزهای نخست و روزهای آخر ماه و «خسوف» در روزهای میانی ماه طبیعی و عادی است؛ ولی خورشید گرفتگی در وسط ماه یا ماه گرفتگی در اوایل و یا آخر آن، ظاهراً امری غیر عادی است و رؤیت آن امکان ندارد.
امام باقرعلیه السلام فرموده است: «دو نشانه پیش از قیام قائم پدید خواهد آمد: یکی گرفتن خورشید در نیمه ماه رمضان و دیگر گرفتن ماه در آخر آن».
منبع: غیبت نعمانی ص 271
مردی به امام علیه السلام عرض کرد: «ای پسر رسول خدا! کسوف در وسط و خسوف در آخر ماه؟!»
حضرت فرمود: «[آری] من آنچه را گفتم داناتر به آن هستم. اینها دو نشانه اند که واقع شدن آنها، از زمان هبوط آدم علیه السلام سابقه ندارد»
فلسفه این نشانه غیر عادی - همانند برخی نشانه های دیگر - میتواند بیدار شدن مردم از خواب غفلت و یقین به امر ظهور باشد. به عبارت دیگر، خداوند در آستانه ظهور، برای اقامه حجّت بر مردم و مطمئن ساختن یاران حضرت مهدی علیه السلام به ظهور آن حضرت، چنین پدیده هایی را بر خلاف معمول و به گونه معجزه، محقق میسازد.
برخی بر این باورند! خسوف و کسوف، به گونه یاد شده، در چهارچوب حوادث طبیعی و عادی نیز قابل بررسی و تبیین است و برای آن، احتمالها و توجیه هایی ذکر کرده اند. البته نیازی به این توجیه ها نیست؛ زیرا هیچ اشکالی ندارد که پدیدار شدن آنها به صورت معجزه باشد، چون در جهت اقامه حجّت و تقویت حق و هدایت مردم است و با قانون معجزه ناسازگاری ندارد.
به علاوه این نشانه از نشانه های حتمی ظهور نیست و در روایات، به ناگزیر بودن آن اشاره نشده است؛ از این رو نمیتوان خسوف و کسوف غیرعادی را از نشانه های قطعی و مسلم ظهور به حساب آورد.
116 - طلوع خورشید از مغرب
راجع به این حادثه تحلیل های متفاوتی وجود دارد چرا که تقریبا وقوع آن غیر ممکن است وقوع چنین حادثه ای وضعیت اکو زیستی جهان را به هم می زند و در ثانی چنانچه خورشید برای ما از سمت غرب طلوع کند همان سمت نیز برای خیلی ها هنوز سمت شرق است و دهها تحلیل دیگر…
موفقیت یک اتفاق نیست بلکه یک سفر بلند مدت است …
انسان های موفق تصمیمات زیادی نمیگیرند . بلکه همان تصمیمات کم را مدیریت میکنند ……و نکته ای بسیار مهم این است که آن را هر روز مدیریت میکنند .نه گاهی اوقات .
پس ثبات قدم در راه رسیدن به پیشرفت مهترین اصل زندگی انسانهای موفق است .
درواقع اگر ما برای خود برنامه ایی نداشته باشیم . هرگز عالم و کائنات و انسانهای دیگر کاری برای ما نخواهند کرد . پس بیشتر از آنکه تصمیم بگیرید عمل کنید.
زندگی کوتاه این دنیا ….باعث خواب غفلت ما شده است. کاش در این روزمرگی ها به دنبال یافتن خود باشیم .
دوران عمر خود را در رسیدن به یک نقطه باید بگذرانید . که جالب است نقطه ای شروع و پایان زندگی ما آدمها یک جاست . انا لله و انا علیه راجعون .
ما از خداییم و بسوی خدا بازمیگردیم .
در این سفر .گم کردن مسیر به انتخاب خود ماست .
انسانها با انتخاب های خود به هدف نزدیک یا دور میشوند .
در این مسیر بدون راهنما به کدامین سو میخواهی بروی ؟؟/؟؟؟؟؟
راهنماهایی انسانها در تمام تاریخ یک نکته ای مهم را اعلام کرده اند ::: برای به خدا رسیدن باید خودرا بشناسی و اعمالت را باب دل معشوق کنی.
معشوق ما چه نکاتی را از ما می خواهد ؟؟؟؟/
آیا ما دفترچه ای راهنما برای شنیدن درخواست معشوق داریم ؟؟؟
قال علی علیه السلام :
مَنِ اتَّخَذَ قَولَ اللهَ دَلیلًا ، هُدِیَ اِلَی الَّتی هِیَ اَقوَم .
هر کس که سخن خدا را راهنمای خود بگیرد ، به استوارترین راه ها هدایت می شود .
نهج البلاغه خطبه 147
قال علی علیه السلام :
ما جالَسَ هذَاالقُرآنَ اَحَدٌ الّا قامَ عَنهُ بِزِیادَةٍ اَو نُقصانِ؛ زِیادَةٍ فی هُدًی اَو نُفصانِ مِن عَمًی .
هیچ کس با این قرآن همنشین نشد ، مگر آن که چون از نزد آن برخاست با فزونی و کاستی همراه بود؛ فزونی در هدایت، و کاستی ازکوردلی . نهج البلاغه خطبه 176
موفقیت یک اتفاق نیست بلکه یک سفر بلند مدت است …
انسان های موفق تصمیمات زیادی نمیگیرند . بلکه همان تصمیمات کم را مدیریت میکنند ……و نکته ای بسیار مهم این است که آن را هر روز مدیریت میکنند .نه گاهی اوقات .
پس ثبات قدم در راه رسیدن به پیشرفت مهترین اصل زندگی انسانهای موفق است .
درواقع اگر ما برای خود برنامه ایی نداشته باشیم . هرگز عالم و کائنات و انسانهای دیگر کاری برای ما نخواهند کرد . پس بیشتر از آنکه تصمیم بگیرید عمل کنید.
زندگی کوتاه این دنیا ….باعث خواب غفلت ما شده است. کاش در این روزمرگی ها به دنبال یافتن خود باشیم .
دوران عمر خود را در رسیدن به یک نقطه باید بگذرانید . که جالب است نقطه ای شروع و پایان زندگی ما آدمها یک جاست . انا لله و انا علیه راجعون .
ما از خداییم و بسوی خدا بازمیگردیم .
در این سفر .گم کردن مسیر به انتخاب خود ماست .
انسانها با انتخاب های خود به هدف نزدیک یا دور میشوند .
در این مسیر بدون راهنما به کدامین سو میخواهی بروی ؟؟/؟؟؟؟؟
راهنماهایی انسانها در تمام تاریخ یک نکته ای مهم را اعلام کرده اند ::: برای به خدا رسیدن باید خودرا بشناسی و اعمالت را باب دل معشوق کنی.
معشوق ما چه نکاتی را از ما می خواهد ؟؟؟؟/
آیا ما دفترچه ای راهنما برای شنیدن درخواست معشوق داریم ؟؟؟
قال علی علیه السلام :
مَنِ اتَّخَذَ قَولَ اللهَ دَلیلًا ، هُدِیَ اِلَی الَّتی هِیَ اَقوَم .
هر کس که سخن خدا را راهنمای خود بگیرد ، به استوارترین راه ها هدایت می شود .
نهج البلاغه خطبه 147
قال علی علیه السلام :
ما جالَسَ هذَاالقُرآنَ اَحَدٌ الّا قامَ عَنهُ بِزِیادَةٍ اَو نُقصانِ؛ زِیادَةٍ فی هُدًی اَو نُفصانِ مِن عَمًی .
هیچ کس با این قرآن همنشین نشد ، مگر آن که چون از نزد آن برخاست با فزونی و کاستی همراه بود؛ فزونی در هدایت، و کاستی ازکوردلی . نهج البلاغه خطبه 176
تفسیرسوره حجرات .اخلاق.
1- محتوای سوره حجرات که شامل هفت بخش است بطور مختصر شرح دهید ؟4مورد
1-آداب برخورد با پیشوای بزرگ اسلام حضرت محمد ص
2-یک سلسله اصول اخلاقی اجتماعی است که باعث محبت و صفاو صمیمیت میشود.
3-مبارزه با اختلافات ودرگیرهای که احیانا درمیان مسلمانان روی میدهد.
4- درباره معیار ارزش انسان و از تقوی سخن میگوید.
5- اعتقاد قلبی و آثار آن در اعمال انسان و در جهاد با اموال و نفوس آشکارمیگردد.
6- اسلام و ایمان یک هدیه ای الهی برای مسلمانان است.
7-علم و آگاهی خداوند از همه ی اسرار و نهان عالم هستی و اعمال انسان ها سخن میگوید.
2- فضیلت سوره حجرات از دیدگاه پیامبرص و امام صادق ع را بیان کنید؟
از دیدگاه پیامبر هرکسی که سوره حجرات را بخواند به عدد تمام کسانیکه خدارا اطاعت یا عصیان کرده اند ده حسنه به او دداده میشود.از دیدگاه امام صادق ع هرکسی سوره حجرات را در هر شب یا هرروز بخواند از زائران حضرت محمد ص خواهد بود .
3- آداب حضور در نزد پیامبر ص در سوره ی اخلاق را بنویسید .
نخست تقدم نیافتن به خدا و پیامبر ص و دیگری در محضر پیامبر ص سرو صدا و قال و غوغا راه نیندازید.
4- سال عام الوفود چه سالی بود و چه اتفاقاتی در این سال افتاده است ؟
درسال نهم هجرت سال عام الوفود بود .سالی که هیئت های گوناگونی از قبایل برای عرض اسلام یا عهد و قرار داد خدمت پیامبر ص آوردند .هنکامی که نمایندگان قبیله ی بنی تمیم خدمت پیامبر ص رسیدند .ابوبکر به پیامبر پیشنهاد کرد که قعقاع (یکی از اشراف قبیله )امیر آنها گردد و عمر پیشنهاد کرد اقرع بن حابس امرشود.در این جا ابوبکر به عمر گفت میخواستی با من مخالفت کنی ؟ عمر گفت :من هرگز قصد مخالفت نداشتم دراین موقع سروصدای هردو در محضر پیامبر ص بلند شد ایات فوق نازل گشت یعنی نه در کارها بر پیامبر پیشی گیرید و نه در کنار خانه ی پیامبر ص سرو صدا راه بندازید.
5- کلمه “یغضون و امتحن ” ازنظر لغوی و اصطلاحی بنویسید؟
یغضون از ماده ی غض بروزن خط به معنی کم کردن و کوتاه نمودن نگاه یا صدا است نقطه ی مقابل آن خیره نگاه کردن و صدا را بلند نمودن است .
امتحن از ماده ی امتحان در اصل به معنی ذوب کردن طلا و گرفتن نا خالصی آن است و گاه به معنی گستردن چرم نیز آمده ولی بعدا در معنی آزمایش بکار رفته است .آزمایشی که نتیجه آن خلوص قلب و گستردگی آن برای پذیرش تقوی است.
6- شان نزول آیه (یا ایها الذین امنو ان جاء کم فاسق بنباء فتنبینوا …)درباره چه کسانی نازل شده است ؟
الف- ولید بن عقبه
ب- ماریه همسر پیامبر
ج – هردو (صحیح)
د- هیچکدام
7- حجرات چیست ؟
حجرات جمع حجره .اشاره به اطاق های متعدد است کنار مسجد .پیامبران برای همسران خود تهیه میکردند. در اصل از ماده حجر به معنی منع است.
حجره مانع ورود دیگران در حریم زندگی انسان است .حجره های پیامبر به مسجد گشوده میشد و افراد نادان و عجول گاه در برابر در حجره می آمدند و فریاد یا محمد میزدند. قرآن آن ها را از این کار منع می کند.
8- اهمیت رعایت ادب در اسلام را توضیح دهید.
رعایت ادب در اسلام اهمیت بسیاری دارد . امام علی علیه السلام میفرمایند:رعایت ادب هم چون لباس فاخر و زینتی نواست . و در جای دیگر میفرمایند : ادب انسان را از افتخارات پدران و نیکان بی نیاز میکند.
امام صادق علیه السلام میفرمایند:دینو عقل و حیا و حسن خلق و حسن ادب از صفات و امتیازات قابل ملاحظه است.
9- اصولا دین مجموعه ای از چیست ؟ مجموعه ای از آداب :ادب در برابر خدا .ادب در مقابل پیامبر و پیشوایان معصوم . ادب درمقابل استاد و معلم .پدرومادر.و عالم و دانشمند.
10- سخن امام سجاد علیه السلام در مورد رعایت ادب در برابر استاد را بنویسید .
حق کسی که تو را تعلیم و تربیت می دهد این است که او را بزرگ داری .مجلسش را محترم بشمرری .به سخنانش کاملا گوش فرا دهی و رو به روی او بنشینی. صدایت را از صدا ی او برتر نکنی و هرگاه کسی از او سوالی کند تو مبادرت به جواب ننمایی -و در محضرش با کسی سخن نگویی ،نزد او از هیچکس غیبت نکنی ،اگر پشت از او بد گویند دفاع کنی ،عیوبش را مستورداری ،و فضائلش را اشکار سازی ،با دشمنانش همنشین نشوی و دوستانش را دشمن نداری.
11- بلند کردن صدا در کنارقبر پیامبر چه حکمی دارد ؟
بلندکردن صدا فقط مختص زمان پیامبر است یا پس از رحلت ایشان هم هست ؟ص26
12- در مورد انضباط اسلامی در همه چیز و همه جا توضیح دهید .ص28
13- در تاریخ زندگی پیامبر کسانیکه از فرمان او پیشی گرفتند یا عقب افتادند و سر پیچی کردن را بنویسید . ص29
14- وظائف مسلمانان در برابر رهبر و پیشوایان پیامبر طبق ایات سوره حجرات چیست؟
سه دستور مهم آمده :
1-پیشی نگرفتن بر خدا و پیامبر ص
2-رعایت ادب به هنگام سخن گفتن و صدازدن در محضر ایشان
3-اخباری که خدمت پیامبر می آوردند از روی تحقیق باشد . اگر شخص فاسقی خبر از چیزی داد بدون تحقیق نپذیرید و پیامبر ص را تحتت فشار قرارندهند.
15- آثار اخبار غیر موثق در جامعه را بنویسید .4 مورد
1-ازهم پایشیدگی نطام جامعه
2-مصائب فراوانی بدنبال دارد.
3-حیثیت و حقوق اشخاص را به خطر می اندازد .
4-انسان را به بی راهه و انحراف میکشاند.
5-طبق آیه قرآن باعث ندامت و پشیمانی میشود.
16- ساختن خبرهای دروغین و تکیه بر اخبار غیر موثق یکی از حربه های ……….است.
الف-فاسقان ب-نظام های جبار و استعماری ( صحیح)
ج-افرادسست ایمان د- هیچکدام
17- در فقه اسلامی اخباری که سند ضعیف دارند را چگونه برای فتوا استفاده می کنند؟
بخاطر اینکه مورد (عمل مشهور) قرار گرفته و آنها از روی قرائتی به صحت خبر میرسندو معیار عمل قرار میگیرد.و طبق آن فتوا میدهند.
18- منظور فسوق در آیه 7 حجرات چیست؟
بعضی آنرا به کذب و دروغ تفسیر کرده اند و هرگونه گناه و خروج از اطاعت را شامل میشود.
19- با استفاده از آیه 10 سوره احزاب (انما المومنون اخوه …)اظهار علاقه مسلمین باید چگونه باشد؟نمونه ای بیاورید .
اسلام سطح پیوند و دوستی مسلمین را به قدری بالا برده که بصورت نزدیکترین پیوند دو انسان آن هم بر اساس مساوات و برابری بیان گردیده است و این پیوند همان علاقه دو برادر نسبت به یکدیگر است و براساس همین اصل مسلمانان در هر جای جهان با یکدیگر احساس اخوت و برادری میکنند نمونه بارز آن ایام حج است که از همه نقاط جهان بسوی یک نقطه حرکت و جمع میشوند.
20- پیامبر اسلام ص چند حق را برای برادران مومن بر شمرده اند حداقل 5 مورد را بنویسید.
حضرت رسول 30 حق را که مومن بر برادر مومنش دارد را بیان فرموده اند.از جمله اینکه 1-لغزش های او راا ببخشد2-اسرار او پنهان دارد 3- سلامش را جواب گوید.4-دربرابر بدگویان از او دفاع کند.5- دربیماری از او عیادت و در تشییع او حاضرشود.
21- بنا به فرموده پیامبر مسلمان باید برادر مسلمانش را یاری دهد چه ظالم باشد و چه مظلوم چگونه این وظیفه باید انجام شود؟
اگر ظالم باشد اورا از ظلمش بازدارد و اگر مظلوم است او را در گرفتن حقش یاری کند.
22- شان نزول آیه 11 (لایستخر قوم من قوم …)چیست ؟
ثابت بن قیس خطیب پیامبر ص فردی بود که گوشهایش سنگین بود و همیشه نزدیک پیامبر ص می نشسته .روزی در حالیکه جمعیت را میشکافت تا برای خود جایی با زکند فردی از مسلمانان به او گفت همین جا بنشین او با خشم پشت سر او نشست و هنگامیکه هوا روشن شد نام اورا پرسید وقتی مرد خود را معرفی کرد ثابت مادر او را با لقب زشتی که در جاهلیت بکار میرفت یادکرد و آن مرد شرمگین گشته سرش را به زیر انداخت درهمین موقع ایه نازل گشته مسلمانان را از این کارزشت نهی کرد.
23- برطبق آیه 11 چه عواملی باعث جنگ و اختلاف بین مسلمانان است؟
1-استهزاء 2- طعن و عیب جویی 3- یکدیگر را با القاب زشت صداکردن
24- فرق همز و کمز چیست ؟2مورد
1-لمز شمردن عیوب دیگران است در حضور آن ها و همز ذکر عیوب ات در غیاب فرد
2-لمز عیب جویی است با چشم و اشاره ،همز عیب جویی با زبان را میگویند.
25- سرچشمه استهزاء چیست؟
الف-حسادت ب- بخل ج- کبرو غرور (صحیح ) د- طمع
26- بر طبق ایه 11 سوره احزاب مسخره کنندگان از چه گروهی بشمار می آید؟
الف-کافران
ب- ظالمان (صحیح)
ج- خائنان
د- حاسدان
27- احکام سه گانه آیه 11 سوره حجرات چیست ؟ص68
عدم سخریه-ترک عیبجویی – تنابز به القاب
28- اجتناب از گمان بد ،تجسس و غیبت مربوط به کدام ایه سوره حجرات است ؟آیه 12
29- با توجه به جمله (کثیرا من ظن )منظور از کثیر چیست توضیح دهید .ص68
گمانهای بد است که نسبت به گمان های خوب درمیان مردم بیشتر است لذا از آن تعبیر به کثیر شده و گرنه حسن ظن و گمان خیر نه تنها ممنوع نیست بلکه مستحسن است.
30- گمان بد و خوب غالبا اختیاری نیست بنابراین چگونه میشود از آن نهی کرد؟
1-منظور از این نهی ،نهی از ترتیب آثار است ،یعنی هرگاه گمان بدی نسبت به مسلمانی در ذهن شما پیدا شد،در عمل کوچک ترین اعتنایی به آن نکنید،طرز رفتارخود را دگرگون نسازید و مناسبات خودرا با طرف تغییر ندهید،بنابراین آنچه گناه است ترتیب اثردادن به گمان بد میباشد.
2-انسان می تواند با تفکر روی مسائل مختلفی ،گمان بدرا در بسیاری از موارد از خود دور سازد،به این ترتیب که در راه های حمل برصحت بیندیشید و احتمالات صحیحی را که درمورد آن عمل وجوددارددر ذهن خودمجسم سازد و تدریجا برگمان بد غلبه کند.بنابراین گمان بد چیزی نیست که همیشه از اختیار آدمی بیرون باشد.
31- معنای تجسس و تحسس چیست ؟ص70
هردو به معنای جستجوگری است ولی اولی معمولا درامورنامطلوب می آیدو دومی در امر خیر ،چنانکه یعقوب به فرزندانش دستور میدهد که جستجو کنند یوسف را .
32- از عواملی که دلیل بر نهی از گمان بد است ذکرکنید .ص71
گمان بدسرچشمه ی تجسس و تجسس موجب افشای عیوب و اسرار پنهانی و آگاهی براین امور سبب غیبت میشود که اسلام از معلول و علت همگی نهی کرده است.
33- خداوند گناه غیبت را تعیر به چه کرده است ؟گوشت برادر مرده خود
34- تعبیرات آیات 11و 12 سوره حجرات و روایات اسلامی نشان میدهد که آبرو و حیثیت افراد هم چون ——-و —– آن ها است . (جان و مال)
35- حدیثی از حضرت علی ع در مورد گمان بد ذکر کنید.
کسی که گمان بد داشته باشد از همه کس می ترسد و و حشت دارد.
36- منظور از ظن در آیه چه نوع ظنی است ؟ص75
گمان های بی دلیل مانند گمانی که از شهادت دو نفر عادل حاصل میشود.
37- مامورانی که پیامبر ص برای جمع اوری اطلاعات قرارداده بود چه نام داشت ؟عیون
38- از تاثیرات غیبت چند مورد را نام ببرید . ص77
1-حرمت اشخاص درهم نشکند 2-حیثیت آن ها را لکه دار نسازد3-غیبت بدبینی می آفریند 4- پیوندهای اجتماعی را سست میکند5-سرمایه اعتمادرا ازبین میبرد 6- همکاری و تعاون را متزلزل میکند.
39- درروایات غیبت را با چه گناهی مقایسه کرده اند چرا ؟ص 78
زنا زیرا هرچقدر هم زشت و قبیح باشد جنبه حق الله دارد ،ولی رباخواری و از آن بدتر ریختن آبروی مردم از طریق غیبت یا غیر آن جنبه ی حق الناس دارد.
40- مفهوم غیبت را بیان کنید .
در غیاب کسی سخنی گویند که عیبی از عیوب اورا فاش سازد خواه این عیب جسمانی یا اخلاقی باشد . در اعمال او باشد یا در سخن او و یا در امواالی که مربوط به اوست مانند لباس –خانه – همسر – فرزندان و مانند اینها
41- امام صادق علیه السلام درباره غیبت چه فرموده اند ؟
غیبت آن است که درباره ی برادر مسلمانت چیزی را بگویید که خداپنهان کرده است .
42- چگونه می توان غیبت کننده خودرا علاج نماید؟
باید از طریق خودسازی و تفکر در عواقب سوء این صفات زشت و نتایج شومی که به بار می آورد و همچنین از طریق ریاضت نفس این آلودگی را از جان و دل بشوید تا بتواند خودرا علاج کند.
43- محصول آیه (ان اکرمکم عندالله اتقاکم )چه انسان هایی بودند؟
سلمان.ابوذر .عمار.مقداد.
44- استثنائات و مواردی که می توان غیبت کرد؟
هرگاه در مقام مشورت باشی مثلا برای انتخاب همسر یا شریک کسب و کارو مانند آن
کسی از انسان سوال میکند اگر عیوبی از طرف سراغ دارد بگوید که مبادا مسلمانی به دام بیفتد هم چنین برای احقاق حق و نظم
45- قرآن بزرگترین امتیاز را چه قرار داده و آن را چگونه برمی شمرد؟
تقوی .وتنها معیار ارزش سنجش انسانها است.
46- چگونه میتوان از بابت غیبت هایی که انجام داده توبه کرد؟
از آن جا که غیبت جنبه (حق الناس) دارد اگر دسترسی به صاحب غیبت دارد و مشکلی بوجود نمی آید ععذرخواهی کند و گرنه سربسته آن را بیان کند و اگر دسترسی به طرف ندارد و یا از دنیا رفته برای او استغفار کنند و عمل نیک بجا آورد شاید به برکت آن خداوند اورا ببخشد و طرف مقابل را راضی کند.
47- طبق قرآن تنها معیار سنجش ارزشها چیست ؟تقوا
48- قرآن تقوی را چه نوع حقیقتی می شمارد ؟
1-معیار سنجش ارزش انسانها 2-بهترین زادو توشه 3- لباس تقوی بهترین لباسه 4- از نخستین اصول دعوت انبیا 5- نورالهی است که هرجا را مسخ شود علم و دانش می آفریند. 6- نیکی و عدالت راحترین تقوا میداند.
49- بر طبق آیات قرآن تقوا را تعریف کنید .
تقوا همان احساس مسئولیت و تعهدی است که بدنبال رسوخ ایمان در قلب بروجود انسان حاکم می شود اورا از فجور و گناه با زمیدارد .به نیکی و پاکی و عدالت دعوت میکند . اعمال آدمی را خالص و فکرو نیت اورا از آلودگی ها میشوید.
از نظر لغوی هم از ریشه وقایه به معنی کوشش در حفظ و نگه داری چیزی است . و منظور در این گونه موارد نگهداری روح و جان از هرگونه آلودگی و متمرکز ساختن نیروها در اموری است که رضای خدا در آن است.
50- مراحل تقوی را بیان کنید .
1-نگهداری نفس از عذاب جاودان از طریق تحصیل اعتقادات صحیح
2-پرهیز از هرگونه گناه ام از ترک واجب و فعل معصیت
3-خویشتن داری در برابر آنچه قلب آدمی را به خود مشغول میدارد و ازحق منصرف میکند و این تقوی خوااص بلکه خاص الخاص است.
51- اسلام و ایمان چه تفاوتی با هم دارند ؟
اسلام شکل ظاهری قانونی دارد و هرکس شهادتین را بر زبان جاری کند در جمع مسلمانان وارد میشود و احکام اسلام براو جاری میشود ولی ایمان یک امر واقعی و باطنی است و جایگاه آن قلب ادمی است نه زبان و ظاهر او .اسلام ممکن است انگیزه های عادی و شخصی داشته باشد ولی ایمان حتما انگیزه های معنوی از علم و آگاهی سرچشمه میگیرد و همان است که میوه تقوا بر شاخسارش ظاهر میشود.در بعضی از روایات اسلام منحصر به اقرار لفظی شمرده شده ولی ایمان اقرار همراه با عمل معرفی شده است .
52- نشانه های ایمان را بنویسید .
1-عدم تردید و دو دلی در مسیر اسلام
2-جهاد با اموال
3-جهادبا نفس
بطور کلی ایستادگی و ثبات قدم و عدم شک و تردید از یک سوء و ایثار مال و جان از سویی دیگر.
53- معنای منت را از نظر لغوی و اصطلاحی بیان کنید .و آیا منت گذاشتن همیشه مذموم است ؟
منت از ریشه منَّ به معنی ورته مخصوصی است که با آن وزن میکنند و سپس به هرنعمت سنگین و گران قدری اطلاق شده است منت دوگونه است اگر جنبه عملی داشته باشد (به معنی بخشش نعمت گرانقدر)ممدوح است و منتهای الهی از این قبیل است.ولی اگر جنبه لفظی داشته باشد مانند بسیاری از انسانها عملی است زشت و ناپسند.
54- کسی که ایمان را منت خدابرخود می داند و چه ویژگی هایی دارد؟
میدانند که با تابش نور ایمان بزرگترین لطف الهی شامل حال او شده است .زیرا ایمان درک تازه ایی از عالم هستی به انسان میدهد که حجابها و پرده های خودخواهی و غرور را کنار میزند وافق دید انسان را می گشاید پس این نور موجب رشد عواطف او میشود و ارزش های انسانی در او زنده میشود استعدادهای او را شکوفا میشود .علم ،قدرت ،شهامت ایثار،فداکاری ،عفو ،اخلاص به او میدهد.
55- آیا خداوند در دل کسی حب عصیان و بغض ایمان آفریده است ؟(از صفحه45تا56)
عشق به ایمان و تنفر از کفر،در دل همه ای انسان ها بدون استثنا وجودداردو اگرکسانی این زمینه ها را ندارند از ناحیه تربیت های غلط و اعمال خودشان است،خدا در دل هیچکس حب عصیان و بفض ایمان را نیافریده است.
56- رهبر الهی باید مطاع باشد یا مطیع؟
باید مطاع باشد و نه مطیع پیروان خود ،فرمان او را بر دیده گذارندن این که او را برای اجرای مقاصد و افکار محدود خود تحت فشار قراردهند.
57- آیا ایمان جز حب و بغض چیز دیگری است ؟ حدیثی از امام صادق ع بنویسید.
خداوند ایمان را محبوب شما قرارداد و آن را در دلهایتان تزیین کردو کفر و فسق و عصیان را منفور شما ساخت و کسانیکه چنین باشند هدایت یافتگانند.
58- اگر دو گروه از مومنان با هم نزاع و جنگ پرداختند ،سه مورد از مواردی که می توان در آن ها صلح برقرار کرد را بنویسید؟
وظیفه اول :از نزاع و درگیری و خونریزی میان مسلمین جلوگیری کنندو برای خود در این زمینه قائل باشید نه به صورت تماشاچی مانند بعضی بی خبران ،بی تفاوت از کفار از این صحنه ها بگذرند.
وظیفه دوم : اگر یکی از این گروه بر دیگری تجاوز و ستم و تسلیم پیشنهادصلح نشد شما موظفید با طایفه باغی و ظالم پیکارکنید.
وطیفه سوم:اگر طایفه ظالم تسلیم حکم خداشودو زمینه صلح خواهم گردد در میان آن دو طبق اصول عدالت صلح برقرار سازید.
59- آیا اسلام جلوگیری از ظلم و ستم را هرچند به قیمت جنگ با ظالم درست میداند؟
بله .لازم شمرده و بهای اجرای عدالت را از خون مسلمانان نیز بالاتر دانسته است و این درصورتی است که مساله از طرق مسالمات آمیز حل نشود.
60- سه مورد از احکام اهل بغی را بگویید؟
1-اصلاح در میان گروه های متخاصم مسلمین یک امر واجب کفایی است.
2-برای تحقق این امر باید نخست از مراحل ساده تر شروع کرد و اصطلاح قاعده ای لاسهل فالاسهل را رعایت نمود.
3-خون های باغیان و متجاوزان که در این راه ریخته میشود و اموالی که از آن ها از بین می رود هدر است زیرا به حکم شرع و انجام وظیفه واجب واقع شده است.
در این دنیای بی اخلاقی ،حرف زدن از الگوی اخلاق عالم کاری بسیار محال است .
مردمی که ادعای اخلاق 2500ساله آنها سربه فلک کشیده است پس چگونه این روزها خبری از اصلات در آنها دیده نمیشود . مگر اصالت ادعای ما نیست ؟ پس چگونه به راحتی سرزمین مان را ویران میکنیم و هرگز به رفتارهای هم اهمیت نمی دهیم ؟
چگونه در این کشتی دنیا ،هرکسی مشغول سوراخ کردن قسمتی ست و ما نظاره میکنیم ؟
گویا ما فراموش کرده ایم که دراین وادی ،مرگ یک انسان مرگ تمام انسانیت است مگر مرگ فقط مردن است ! گویا ما به سادگی به اشتباهات هم لبخند میزنیم ! ما چطور می توانیم در غرق شدن عده ایی بی تفاوت باشیم ؟
کِی ما به یاد می آوریم که در این کشتی همه ای ما با هم غرق میشویم ؟؟؟؟؟
چه درد آور است که ما بزرگی گناه را کوچک میکنیم و در این آشفته بازار دنبال دل پاک میگردیم ؟ کدامین پاکی را میشود ازنگاه بیمار حفظ کرد ؟ پیامبر زیبایی ها ، این روزها چه چیزها که نمی بینی ؟
ما چقدر زود حضورمان را باور کردیم . امام حاضرم ،غیبت مارا ببخش . ما در این کشتی ،نظاره گریم . به دعای ظهورت دلخوشیم . حرکتی از ما سر نمیزند . ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم .کوچه ای مهرورزی در هر حالتی .. …. ،سرنخ کلاف دین را گم کرده ایم .
ما ضرورتی احساس نمیکنیم که اخلاقمند بودن نیاز یک مسلمان است . ما حتی گاهی اخلاق فخر دو عالم را باور نداریم . که اگر باور داشتیم به پلک زدنی میبخشیدیم . به اندازه ای نفسی مهربان بودیم . به اندازه ای پر کاهی محترمانه می زیستیم .
ما در خم کوچه ای دودلیها مانده ایم . ببخشم یا نبخشم ؟ اگر ببخشم ،حقم رو کی به من برمی گرداند ؟ ما حتی دنبال کی هستیم .
ما باور به خیلی چیزها نداریم .
دراین روزگار مرا دریاب . رحمة اللعالمین دست مارا بگیر. ما در سکندریهای کودکی جا مانده ایم . شاید با یاریت دوقدم راه برویم . شاید قدم در راه انسانیت بگذاریم .
محبوب من ،تمام عمرم در این گذشت که کی مقصر است ؟ مرا در این دنیای تقصیر یاب رها مکن .
کاش روزی برسد که من ، من بشوم . و به یاد بیاورم که حق را ، صاحب حق میگیرد . من به فکر این باشم که اگر پرده ای سطر الهی کنار رود ، آیا کسی مرا دفن میکند ؟
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم
چرا مذهب ما را جعفرى و امام صادق(ع) را رئيس مذهب جعفرى نام نهادند؟
شيعه در لغت به معنى: پيروى كردن از ديگرى و محبت ورزيدن به او (لسان العرب، كلمه شيع) و در اصطلاح به كسانى گفته مى شود كه به امامت و خلافت بلا فصل على عليه السلام معتقدند و بر اين عقيده اند كه امامت او از طريق نص جلى و خفى ثابت شده و امامت حق او و فرزندان اوست. (اوائل المقال، ص/ 42 الملل و النحل، ج 1، ص 146) و از طريق شيعه و سنى رواياتى نقل شده است كه اولين بار لفظ شيعه توسط پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در مورد عده اى از صحابه به كار گرفته شده است. چنانكه سيوطى از جابربن عبد الله انصارى و ابن عباس و على عليه السلام روايت كرده كه پيامبر صل الله عليه و آله و سلم در تفسير آيه «ان الذين امنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البريه». (سوره بينه، آيه 7) اشاره به على عليه السلام كرد و فرمود: او و شيعيانش روز قيامت رستگار خواهند بود. (الدر المنثور، ج 8، ص 589، چاپ دار الفكر/ تفسير طبرى، جزء آخر «تفسير سوره بيّنه»)
علت اينكه به شيعه امامى شيعه جعفرى مى گويند، در حال كه ما علوى، حسنى، حسينى و به همه اينها منتسب هستيم اين است كه حضرت عليه السلام در عصرى قرار گرفتند كه مكاتب اربعه فقهى اهل سنت كه در حال هستى بودند شاخص گرديدند و ديگران بطور مستقيم و غير مستقم در سر درس حضرت عليه السلام حاضر شده و استفاده مى كردند. در حوزه علمى امام ششم عليه السلام، چهار هزار نفر محدث و دانشمند شركت مى كردند كه عده اى از بزرگان و رجال علمى اهل سنت مانند: ابو حنيفه، قاضى سكونى، قاضى ابوالبخترى و… افتخار شاگردى آن حضرت را پيدا كردند.
آن حضرت تا اواخر زمان امامت خود از فرصت استفاده نمود به نشر تعاليم دينى پرداخت و شخصيت هاى علمى بسيارى در فنون مختلف عقلى و نقلى مانند زراره، محمد بن مسلم، هشام بن حكم، جابر بن حيان و… پرورش داد.
موفقيت علمى امام عليه السلام، احاطه و تسلط ايشان و برتريشان در احاديث و مباحث فقهى باعث احساس نياز همگان به علم و فكر او بود و اين موارد بالا باعث شد كه امام عليه السلام بتواند با توجه به امكانات زمانى و خصوصيات علمى خود، مكتب اصيل فقهى را پى ريزى كند.
بوستانى كه از انديشه و دستاورد امام جعفر صادق عليه السلام به ثمر نشست بهره هاى وافر به دنياى تشيع و هم به بشريت امروز هديه داد.
لذا مذهب شيعه را جعفرى مى خوانند چرا كه عمده مسائل فقه اماميه از امام جعفر صادق رسيده است و برنامه ها و تلاش آن امام همام عليه السلام بود كه با ارائى خطوط فكرى به شاگردان خويش اسلام راستين را شناساند.
بطور دقيق تر مى توان امور ذيل را منشأ اين نامگذارى دانست:
1- مجال و زمينه مناسبى كه سبب شد مجموعه عظيمى از معارف و تعاليم و احكام دينى در حوزه علمى امام صادق عليه السلام تبيين شود.
2- چهره شاخص و سرشناس و شناخته شده حضرت عليه السلام در ميان تمام فرق و گروه هاى مسلمان.
3- با توجه به اين كه برخى از ائمه چهارگانه، شاگرد امام صادق عليه السلام و برخى شاگرد شاگردان آن حضرت عليه السلام بوده اند، پيروى شيعه از فقه و مذهب اهل بيت با نام جعفرى نامى شناخته شده و معتبر، نزد پيروان مذاهب اربعه بوده است.
4- علاوه بر اين كه، عنوان «مذهب جعفرى»، شيعيان پيرو مكتب فقهى اهل بيت را از شيعه زيديه كه از فقه اهل بيت پيروى نمى كنند جدا مى سازد. (براى آشنايى بيشتر رجوع كنيد به كتاب، حيات فكرى و سياسى امامان شيعه، نوشته رسول جعفريان.)
1- شيخ صدوق (ره) به سند خود از امام صادق عليه السّلام نقل مىكند كه فرمود: ابليس در آسمانهاى هفتگانه رفت و آمد مىكرد، هنگامى كه حضرت عيسى عليه السّلام متولّد شد، از رفتن به سه آسمان، ممنوع گرديد، ولى در چهار آسمان رفت و آمد مىكرد. هنگامى كه رسول خدا پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله متولّد گرديد، از رفتن به همه آسمانهاى هفتگانه ممنوع شد، و شيطانهائى كه به سوى آسمان مىرفتند بوسيله تيرهاى شهاب آسمانى رانده مىشدند.
هنگامى كه قريشيان اوضاع آسمان (و شهابهاى زياد آسمانى را در بالا) مشاهده كردند، گمان كردند كه قيامت برپا شده، به همديگر مىگفتند: «اين نشانه برپا شدن قيامت است كه ما درباره آن از اهل كتاب مىشنيديم».
عمرو بن اميّه كه از كاهنان زبردست بود گفت: «به ستارگان آسمان كه راهنماى ما در سفرها و نشانه زمستان و تابستان ما هستند بنگريد، اگر آنها از جاى خود پرتاب مىشوند بدانيد كه هنگام نابودى همه ما و همه چيز فرا رسيده است، ولى اگر آنها در جاى خود قرار دارند و ستارگان ديگرى پرتاب مىگردند، اين بيانگر حادثه جديدى است (كه آن را من نمىدانم).
2- در همان بامداد ولادت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، تمام بتها از جاى خود كنده شده و واژگون شدند.
3- و در همان شب تولّد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ايوان كاخ مدائن (ايوان كسرى) به لرزه شديد در آمد و چهارده كنگره (دندانه سر ديوار) آن فرو ريخت.
4- آب درياچه ساوه در زمين فرو رفت و خشكيد.
5- آب رود سماوه [واقع در بين كوفه و شام] آن قدر زياد شد كه جارى گرديد.
6- آتشكده سرزمين فارس خاموش شد، با اينكه هزار سال قبل از آن، همچنان روشن بود.
7- رئيس مذهبى ايرانيان (مؤبد مجوس) در آن شب تولّد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله، در عالم خواب ديد: شتران نيرومندى، اسبهاى عربى را مىكشيدند و از دجله گذشتند و داخل بلاد ايرانيان شدند، و طاق ايوان كاخ شاه ايران، از وسط شكافته شد، و از دجله كه بناهائى در آن ساخته بودند و آن را پر كرده و آبش را خشك نموده بودند، آب جارى شد و نورى در آن شب از جانب حجاز پخش گرديد كه تا مشرق كشيده شد، و در تمام جهان، هيچ تختى از پادشاهان بجاى خود نماند مگر اينكه صبح آن شب واژگون شد، و پادشاهان در آن روز لال شدند، بطورى كه تا شب نتوانستند سخن بگويند. دانش كاهنان نابود، و سحر ساحران بىاثر شد و بين همه كاهنان عرب و همزادشان (كه اخبار پنهانى را به آنها مىدادند) جدائى افتاد، و قبيله قريش در ميان عرب، داراى مقام عظيم شدند، و با عنوان «آل اللّه» (دودمان خدا) ناميده شدند.
امام صادق عليه السّلام فرمود: «از اين رو به آنها «آل اللّه» گفتند كه آنها در مكّه كنار بيت اللّه الحرام (كعبه) بودند».
گزارش آمنه عليها السّلام از هنگام ولادت پيامبر [ص]
صلّى اللّه عليه و آله حضرت آمنه [مادر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله] مىگويد: سوگند به خدا، هنگامى كه فرزندم قدم به دنيا نهاد، دستش را بر زمين گذاشت و سرش را به سوى آسمان بلند كرد، و به آسمان نگريست، سپس نورى از او نمايان شد و همه جا را روشن نمود، در ميان آن نور، صدائى از گويندهاى شنيدم كه مىگفت:
انّك قد ولّدت سيّد النّاس فسمّيه محمّدا: «همانا تو، سرور و آقاى همه انسانها را زائيدى، نام او را محمّد صلّى اللّه عليه و آله بگذارد»
منبع :نگاهى بر زندگى چهارده معصوم عليهم السلام، ص: 21
مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى ج16 87 بيان على عليه السلام ….. ص : 87
بيان على عليه السلام
على عليه السلام در نهج البلاغه جملهاى دارد كه سيره پيغمبر اكرم را تفسير مىكند و عجيب است. من وقتى كه به اين نكته برخورد كردم به قدرى تحت تأثير آن قرار گرفتم كه حد ندارد. داستان رفتن موسى و هارون به پيشگاه فرعون براى دعوت فرعون را نقل مىكند. مىفرمايد اينها وقتى مأمور شدند، در لباس چوپانى، مانند دو تا چوپان (تعبير چوپان از من است) بر فرعون وارد شدند. «وَ عَلَيْهِما مَدارِعُ الصّوفِ» هر دو جامههاى پشمينه پوشيده بودند كه سادهترين جامهها بوده، «وَ بِايْديهِمَا الْعِصِىُّ» و هر كدام يك عصا به دست گرفته بودند و تمام سرمايه اين دو نفر همين بود. حالا فرعونِ با آن جلال و شوكت، دو نفر با لباسهاى مندرس پشمينه و دو تا عصا آمدهاند نزد او و با كمال قدرت و توانايى روحى دارند به او خطاب مىكنند كه ما پيامى داريم، رسالتى داريم، آمدهايم اين رسالت را تبليغ كنيم. اصل مطلب را مسلّم گرفتهاند كه ما در اين رسالت خودمان پيروزيم، آمدهايم با تو اتمام حجت كنيم. مىگويند: اول آمديم پيش خودت كه اگر از فرعون مآبى خودت دست بردارى
______________________________
(1) اين جهت در اينجا نيامده كه چقدر معطل شدند تا آخر فرصت پيدا كردند خودشان را به او برسانند.
و واقعاً اسلام بياورى ما عزت و مُلك را براى تو تضمين مىكنيم ولى در مدار اسلام. فرعون نگاهى به اطرافش مىكند و مىگويد: «الا تَرَوْنَ هذَيْنِ؟» اين دو تا را نمىبينيد با اين لباسهاى كهنه مندرسشان و با اين دو تا چوب خشك كه به دست گرفتهاند؟! اصل مسأله برايشان مسلّم است كه اينها پيروزند، تازه آمدهاند با من شرط مىكنند كه اگر مىخواهى بعد هم عزيز باشى و به خاك مذلّت نيفتى بيا اسلام بياور.
حال منطق فرعون چيست؟ «فَهَلّا الْقِىَ عَلَيْهِما اساوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ» اينها اگر به راستى چنين آيندهاى دارند، پس اين سر و وضعشان چيست؟ پس كو طلا و جواهرهاشان؟ پس كو تشكيلات و تشريفاتشان؟ على عليه السلام مىگويد: «اعْظاماً لِلذَّهَبِ وَ جَمْعِهِ وَ احْتِقاراً لِلصّوفِ وَ لُبْسِهِ» به نظرش پول خيلى بزرگ آمده و لباس ساده كوچك آمده. با خودش فكر مىكند اين اگر راست مىگويد و با يك مبدأ الهى ارتباط دارد، آن خدايش بيايد به او ده برابر ما گنج و جواهر و دبدبه بدهد. پس چرا ندارد؟.
بعد [اشاره مىكند] به فلسفه اينكه چرا خدا پيغمبران را اين گونه مبعوث مىكند و همراه آنها از اين تجهيزات ظاهرى و تشكيلات و قدرتهاى برو و بيا و پول و جواهر نمىدهد. مىگويد: اگر خدا اينها را بدهد ديگر اختيار در واقع از بين مىرود.
اگر ايمانِ جبرى در كار باشد همه مردم مىآيند ايمان مىآورند ولى آن ديگر ايمان نيست. ايمان آن است كه مردم از روى حقيقت و اختيار [گرايش پيدا كنند] و الّا- تعبير خود اميرالمؤمنين است- خدا مىتواند حيوانات را مسخّر اينها قرار بدهد (كه بهطور نمونه براى سليمانِ پيغمبر اين كار را كرد)، مرغها را مسخّر اينها قرار بدهد و وقتى كه اين دو نفر نزد فرعون مىآيند، مرغها از بالاى سرشان حركت كنند، حيوانها آنها را تعظيم كنند تا ديگر هيچ شكى براى مردم باقى نماند و اصلًا اختيار به كلى از بين برود. مىفرمايد در اين صورت «لا لَزِمَتِ الْاسماءُ مَعانِيَها» اين ايمان ديگر ايمان نيست. ايمان آن ايمانى است كه هيچ نوع جبرى در كار نباشد. معجزه و كرامت هم در حد اينكه دليل باشد [اعمال مىشود]. وقتى تا حد دليل است قرآن مىگويد آيه،
______________________________
(1) اسلام يعنى همان دين حق كه در همه زمانها بوده و به دست پيغمبر اكرم به حد كمال خودش رسيده. قرآن همه را اسلام مىداند و تعبير آن «اسلام» است.
معجزه، اما اگر از حد دليل بيشتر بخواهند، مىگويد پيغمبر كارخانه معجزه سازى نياورده. او آمده است ايمان خودش را بر مردم عرضه بدارد، و براى اينكه شاهد و گواهى هم بر صدق نبوت و رسالتش باشد، خدا به دست او معجزه هم ظاهر مىكند.
همين قدر كه اتمام حجت شد، ديگر درِ معجزه سازى بسته مىشود. نه اينكه يك معجزه اينجا، يك معجزه آنجا؛ او بگويد فلان معجزه را انجام بده، بسيار خوب، آن يكى پيشنهاد ديگر بكند، بسيار خوب (مثل اين معركه گيرها)، يكى بگويد كه من مىگويم آن آدم را سوسك كن، ديگرى بگويد من مىخواهم كه اين الاغ را تبديل به اسب كنى. بديهى است كه مسأله اين نيست. على عليه السلام مىگويد اگر اينطور مىبود، ديگر ايمانها ايمان نبود.
جمله بعدش كه محلّ شاهد من است اين است، مىگويد: خدا از اينجور تشريفات و تشكيلات و دبدبهها و طنطنهها هرگز به پيغمبرش نمىدهد، اينجور نيروها كه واهمه مردم را تحت تأثير قرار بدهد خدا به پيغمبران نمىدهد و پيغمبران هم از اين روش پيروى نمىكنند. «وَ لكِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ اولى قُوَّةٍ فى عَزائِمِهِمْ» خدا هر نيرويى كه به پيغمبران داده، در همتشان داده، در ارادهشان داده، در عزمشان داده، در روحشان داده كه مىآيد با آن لباس پشمى و عصاى چوبى به دست، در مقابل فرعونى مىايستد و با چنان قدرتى سخن مىگويد «وَ ضَعَفَةً فيما تَرَى الْاعْيُنُ مِنْ حالاتِهِمْ» . بعد مىفرمايد:
«مَعَ قَناعَةٍ تَمْلَأُ الْقُلوبَ وَ الْعُيونَ غِنىً، وَ خَصاصَةٍ تَمْلَأُ الْابْصارَ وَ الْاسْماعَ اذىً.» .
(شايد نتوانم اين تعبير را براى شما تفسير و ترجمه كنم ولى دلم مىخواهد بتوانم و شما هم درست درك كنيد): خدا به آنها در درونشان نيروى عزم و تصميم و اراده داد با يك قناعتى كه دلها و چشمها را از نظرِ بىنيازى پرمى كند. يك كسى شما مىبينيد با «داشتن» كه چى دارم و چى دارم مىخواهد چشمها را پر كند، يك كسى
______________________________
(1) [ترجمه: و در حالاتشان كه به چشم ديگران مىآيد ضعيف و ناتوان قرارشان داده است.]
(2) نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه 192.
با «ندارم ولى بىنيازم و اعتنا ندارم» چشمها را پر مىكند. على عليه السلام مىگويد پيغمبران هم چشمها را پر مىكردند ولى با «ندارم و بىنيازم» نه با اينكه اين باغ را دارم، اين خانه را دارم، اين قدر اسب پشت سر من حركت مىكند، اين قدر نوكر پشت سر من حركت مىكند، اين جلال و جبروت و برو و بيا را دارم. هيچ از اين برو و بياها به خودشان نمىبستند. در نهايت سادگى، ولى همان سادگى، آن جلال و جبروتها و حشمتها را خرد مىكرد.
استادى در دانشگاه مى گفت كه در زمان پيامبر(ص) و امامان (ع) هيچ موقع در مسأله حجاب برخورد شديدى كه امروزه شاهد آن هستيم نمى شد فقط در حد ارشاد و امر به معروف و نهى از منكر بود و هيچ گونه بر خوردى همراه با دستگيرى نبود و حتى اصرارى هم به ارشاد نداشتند چون خداوند وحى فرمودند كه بر تو تكليفى نيست فقط دعوت زبانى كافى است و اين خداوند است كه هر كس را بخواهيم هدايت و گمراه مى كنيم. حال نظر شما با اين تفاسير چيست؟ آيا با توجه به وضع موجود قابل تأمل نيست؟
پرسش: آيا حجاب در زمان پيامبر(ص) اجبارى بوده است و آيا زنان غير مسلمان بايد اجبارى موى سران را مى پوشاندند؟
پاسخ:
واژه ى حجاب در لغت به معناى پرده، حاجب و چيزى است كه ميان دو چيز حايل و فاصله مى شود (ابن منظور، لسان العرب، ماده ى حجب) البته همان گونه كه مفسران و محققان گفته اند، واژه ى حجاب به معناى پوشش زنان، اصطلاحى است كه بيشتر در عصر ما پيدا شده و اصطلاحى جديد است. آنچه در گذشته ها در اين مورد به كار مى رفته، به ويژه در اصطلاح فقها، واژه ى ستر است كه به معناى پوشش است. (تفسير نمونه، ج 17، ص 402 مطهرى، مرتضى، مسئله ى حجاب، ص 78)
لزوم پوشيدگى زن در برابر مرد بى گانه يكى از مسائل مهم اسلامى است. در قرآن كريم براى رشد و تعالى زن و نيز سالم سازى محيط خانه و اجتماع، حجاب براى زنان، واجب شده است.
آنچه را كه از تاريخ استفاده مى شود، اين است كه حجاب به معناى پوشش زنان، قبل از اسلام در جهان و در اديان مختلف با شكل هاى متفاوت وجود داشته و اين حكم تأسيسى نيست يعنى اسلام آن را اختراع نكرده، بلكه دين اسلام آن را پذيرفته و چنان كه از تاريخ زمان پيامبر (ص) استفاده مى شود، اسلام قدرى محدوده ى آن را وسيع تر كرده و به آن بيشتر توجه نموده است.
در ايران قبل از اسلام، در ميان قوم يهود، در هند، حجاب هاى سخت و شديدى وجود داشت. در ايران باستان حتى پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده مى شدند. (ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 12، ص 30 ج 1، ص 552)
8-شیوه توجه بخشی:
گاهی مواقع انجام برخی منکرات و ترک معروفات به خاطر عدم توجه فرد و بی اطلاعی وی می باشد و آمر و ناهی می تواند با یک یادآوری و تذکر او را آگاه و متنبه سازد. مثلا فردی که اهل نماز است اما از اینکه اذان گفته شده یا نمازش در حال قضا شدن است، بی اطلاع می باشد و مشغول به کاریست، لذا صرف اطلاع دادن به وی کافیست تا به نماز خواندن بپردازد.
9-شیوه طنز و شوخی:
در این روش آمر یا ناهی با کنایه و متلکی پر معنی اما به شوخی، فرد را متوجه اشتباهش می کند. مثلا به فردی که خطایی کرده می گوید: “بچه مثبتامونو نگاه کن…” یا مثلا به فردی که تارک نماز است بگوید: “شما قرصش را می خورید یا شربتش را؟!” البته باید سعی کند با این شوخی حرمت فرد و یا حرمت اعمال را از بین نبرد.
10-شیوه امیددادن:
گاهی فرد خطاکار خود را غرق در خطا دیده و گمان می کند که دیگر راه برگشتی ندارد و سرنوشت او چنین رقم خورده است و با نا امیدی از اصلاح و بهبود یافتن وضع خود، به تکرار خطا می پردازد.
لذا آمر یا ناهی بایستی در این مورد ابتدا او را امیدوار ساخته و سپس تشویق به ترک خطا و جبران گذشته بنماید. مثل کسی که تا کنون نماز نخوانده و می گوید خدا هر چه بخواهد راجع به گذشته با من بکند، برای آینده هم می کند.
11-شیوه ادبی:
در این روش آمر یا ناهی با استفاده از آثار ادبی مثل یک بیت شعر یا ضرب المثل و یا بیان یک داستان یا خاطره و … فرد خاطی را متنبه می سازد و او را نسبت به پیامدهای فعل خود هوشیار می کند. مثلا به فردی که به پشتوانه زیبایی خود به دنبال معصیت می رود و از مرگ غافل است، بگوید:
چندین جوان مه جبین با چهره های نازنین/
خوابیده اند زیر زمین رفتند ما هم می رویم
12-شیوه جمعیت قالب:
در این روش آمر یا ناهی برای برطرف نمودن منکر یا ترویج معروف بایستی سعی نمایند زمینه حضور افراد پایبند به ارزشها که در زمینه مورد نظر از لحاظ ظاهر چشمگیر می باشند را در محیط خود افزایش دهد تا افرادی که دچار خطا می باشند تعدادشان اقل و در بین اکثریت محو شوند و سعی کنند خود را با اکثریت همراه نمایند و چنین تصور نشود که آن خطا مقبولیت اجتماعی پیدا کرده است.
منبع:کانال تخصصی مرکز واجب فراموش شده
1- شیوه ای اشاره ایی:
در این روش آمر یا ناهی بدون تکلم با فرد خاطی و تنها با رفتار خود به تغییر فضای حاکم و اصلاح طرف مقابل می پردازد.
مثلا فردی که عمل خلافی انجام داده یا حرف غیر مشروعی بیان کرده را:
با گوشه چشم نگاه میکند
یا سر تکان می دهد
یا بلند بلند سرفه می کند
یا صلوات می فرستد …
2-شیوه نامه یا پیام:
در این روش آمر یا ناهی جهت حفظ حرمت یا جلوگیری از نزاع لفظی و … تذکر خود را به صورت نامه یا پیام برای فرد خاطی ارسال می نماید. باید توجه داشت نوع خطاب آن بستگی به موضوع خطا و نسبت طرفین و … متفاوت می باشد. مثلا می تواند دارای محتوای نصیحت گونه، عاطفی، آمرانه و تهدید آمیز، استفهامی و … باشد.
3-شیوه تعظیم شعائر:
در بسیاری از مواقع با رونق جلسات دینی و مذهبی مثل نماز جماعت، جلسات روضه، عزاداری، مناجات و توسل، میل به معروفات و خوبی ها و اراده بر ترک منکرات افزایش می یابد. لذا برای حل برخی انحرافات، حتی در مراکز اقتصادی و اداری، آمر یا ناهی می تواند چنین مراسمی برگزار کند.
4- شیوه آسان سازی:
برخی از افرادی که “معروفی” را ترک می نمایند تصور می کنند که انجام آن بسیار سخت است و تنها عده ای خاص قادر به انجام آن هستند، یا فردی که “منکری” را انجام می دهد فکر می کند ترک آن بسیار دشوار است. لذا آمر یا ناهی برای اصلاح اوبایستی تصور ذهنی وی را از بین ببرد و مسئله را بسیار آسان جلوه دهد.
5-شیوه مجازی:
در این روش آمر یا ناهی در مقابل “فرد خاطی"، دوست یا همراه خود را به عنوان فرد خاطی مجازی مخاطب قرار داده و شروع به بحث و نصیحت او می کند به گونه ای که فرد خاطی بتواند سخنان آنها را بشنود و در مورد آن قضاوت کند و از آثار و برکات آن بهره مند شود. مثل اینکه فردی دوست خودش را در مقابل فردی که نماز نمی خواند مورد خطاب قرار دهد و او را نصیحت کند.
6-شیوه نمادین:
در این روش آمر یا ناهی با استفاده از نمادها و علائم معین شده و معنی دار به تغییر فضا و تنبیه و آگاهسازی افراد خاطی می پردازد. مثلا در جمعی که مشغول به بازی بوده یا در مهمانی دور هم نشسته و از نماز غافل می باشند، بایستد و اذن بگوید یا اینکه سجاده پهن نماید و مهرها را در مقابل دید ایشان قرار دهد.
7-شیوه هویت دهی:
برخی افراد که دست به اعمال نا مطلوب زده و خطا کار می باشند، به این خاطر است که درون خود احساس هویت نکرده و با انجام اعمال مختلف در صدد کسب هویت و بعضا ابراز آن به دیگران می باشند. لذا آمر و ناهی می تواند از راههای مختلف برای او یک هویت مطلوبی را مجسم نماید و او را در جهت اثبات آن هویت سوق دهد.
منبع:کانال مرکزتخصصی واجب فراموش شده
دلیل 11
محدود دانستن حوزه امر به معروف و نهی از منکر
بعضی از ما فکر می کنیم که امر به معروف و نهی از .منکر فقط مختص موضوع حجاب است حال آنکه امر به معروف و نهی از منکر در تمام جنبه های زندگانی اعم از سیاسی، اعتقادی، اقتصادی، اداری و … از جمله مسائل اخلاقی باید جاری و ساری باشد.
اتفاقاً امر به معروف و نهی از منکر در عرصه های سیاسی بسیار مهم تر مسائل اجتماعی است. مخالف نظام جمهوری اسلامی آلوده به منکری است به مراتب خطر ناک تر از بی حجابی است.
امر و نهی در حوزه اعتقادی در مقابله با اعتقادات غلط مانند وهابیت، بهاییت، عرفان های کاذب و … از مسائل اخلاقی خیلی مهمتر است
«ان الله لایغفر من یشرک و یغفر مادون ذالک لمن یشاء»
در بسیاری از موارد ریشه مفاسد اخلاقی، مفاسد اقتصادی است و مال حرام است، که افراد را به طرف فساد می کشاند. بنا براین امر به معروف و نهی از منکر را در هیچ عرصه ای نمی شود تعطیل گذاشت و در همه عرصه های سیاسی، اقتصادی، اداری، اخلاقی و … باید از منکرات آن حوزه نهی کنیم و به معروفات آن امر نماییم.
محدود دانستن حوزه امر به معروف و نهی از منکر
امام خمینی(ره): ما امر به معروف و نهی از منکر را در دایره کوچکی قرار داده، و به مواردی که ضررش برای خود افرادی است که مرتکب می شوند، یا ترک می کنند، محصور ساخته ایم. در اذهان ما فرو رفته که «منکرات» فقط همین هایی است که هر روز می بنیم یا می شنویم. مثلاً اگر در اتوبوس نشسته ایم، موسیقی گرفتند، یا فلان قهوه خانه کار خلافی را مرتکب شد، یا در وسط بازار کسی روزه خورد، منکرات می باشند، و باید از آن نهی کرد. ولی به آن منکرات بزرگ توجهی نداریم. آن مردمی را که دارند حیثیت اسلام را می برند، حقوق ضعفا را پایمال می کنند و … باید نهی از منکر کرد. اگر اعتراض دسته جمعی به ظلمه که خلافی را مرتکب می شوند، یا جنایتی می کنند، بشود اگر چند هزار تلگراف از همه بلاد اسلامی به آنها بشود که این کار خلاف را انجام ندهید، یقیناً دست برمی دارند. وقتی که برخلاف حیثیت اسلام و مصالح مردم کاری انجام دادند، نطقی ایراد کردند، اگر از سراسر کشور، از تمام قرا و قصبات، از آنان استنکار شود، زود عقب نشینی می کنند. (مجموعه آثار شهید مطهری، ج17، ص281).
امام خامنه ای: اگر ما امر به معروف را در یک داریره محدود، آن هم به وسیله افراد معلومی، زندانی کنیم، دشمن هم در تبلیغات خودش بنا می کند به سمپاشی کردن، که در ایران بناست از این به بعد، نسبت به زن های بد حجاب، اینطور عمل شود. این واجب به این عظمت را، که قوام همه چیز به آن است، بیاورند در دایره محدود، در دایره خیابان های تهران؛ آن هم نسبت به چند نفر زنی که وضع حجابشان مثلاً درست نیست. این است معنای امر به معروف؟! این است معنای حضور نیروهای مؤمن در صحنه های گوناگون جامعه؟! قضیه بالاتر از این حرف هاست.(بیانات در دیدار جمعی از روحانیون، 71/5/7)
شهید مطهری: و چون فکر امر به معروف و نهی از منکر در میان مردم محدود شده و مردم از جنبه امر به معروف و نهی از منکر توجهی به اصلاحات امور زندگی اجتماعی خود ندارند، نتیجه این شده که اگر احیاناً شهرداردی مثلاً یک قدم اصلاحی درمورد ارزاق و خواربار بخواهد بردارد و یا یک قدم در مورد نظافت شهر بخواهد بردارد، بخواهند جلوی گرانفروشی را بگیرند و یا اینکه بخواهند مقررات خوبی برای عبور و مرور اتومبیل ها معین کنند، مردم احساس نمی کنند که پای ک امر مذهبی در میان است. زیرا حس نمی کنند که این هم از جنبه دینی یک وظیفه است؛ و حال آنکه به قول صاحب جواهر: به هر وسیله و هر طریق هست باید کاری کرد که معروف تقویت و منکر ریشه کن شود. علت اینکه مردم فعلاً در این کارها کوتاهی می کنند، این است که این امور را از دایره معروف و منکر خارج کرده اند. (مجموعه آثار استاد مطهری، ج20، ص198)
دلیل 12
شکسته نفسی
ما خودمان گنهکاریم؛ ما را چه کار که به دیگران امر به معروف و نهی از منکر کنیم.
از نظر تکلیف شرعی امر به معروف و نهی از منکر بر هر فردی واجب است و از کسی که خودش هم عامل به معروف و پرهیز کننده از منکر نیست، این تکلیف ساقط نمی شود.
امام خمینی(ره): شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر:
امر و نهی کننده شرط نیست عادل باشد و یا به آنچه امر می کند خود عمل کند و آنچه را نهی می نماید، ترک کند و اگر خودش تارک واجب باشد، بر او واجب است که با اجتماع شرایط (دیگری را) به همان واجب امر نماید، کما اینکه واجب است به آن عمل نماید. (تحریر الوسیله، مسئله 20).
البته کسی که خود مرتکب منکر یا تارک معروف است اگر جلوی چشم کسی این کارها را انجام دهد ممکن است امر و نهی اش بی تأثیر باشد و از این لحاظ بر او واجب نباشد چرا که تأثیری ندارد. ولی اگر اینطور نباشد قطعاً باید به واجب خود عمل کند و حق ندارد امر و نهی را به بهانه اینکه خودش گنهکار است ترک کند. بنا براین هرچند بهتر آن است آمر به معروف و ناهی از منکر عامل باشد اما گنهکار بودن فرد او را از عمل به این تکلیف الهی آزاد نمی کند
دلیل 13
وسواس و شائبه ریا
یکی از وسوسه های شیطان برای ممانعت از افعال خیر مؤمنان ایجاد شائبه ریا است.
آیا می توان امر به معروف و نهی از منکر را به بهانه خطر ریا ترک کرد؟
پاسخ این سؤال را در توضیح المسائل امام خمینی(ره) می توان یافت. مسئله 2790:
در امر به معروف و نهی از منکر قصد قربت معتبر نیست بلکه مقصود اقامه واجب و جلوگیری از حرام است..
در امر نهی کردن قصد قربت و اخلاص معتبر نیست بلکه اینها دو واجب توصلی می باشند برای ریشه کن کردن فساد و بر پا داشتن واجبات البته اگر قصد قربت داشته باشد در مقابل امر به معروف و نهی از منکر مأجور می باشد(تحریر الوسیله، مسأله 13)
حتی در واجباتی مثل نماز و روزه ماه مبارک رمضان که باید قربه الی الله باشد نمی توانیم واجب الهی را به بهانه اینکه ممکن است ریا شود ترک کنیم. چه رسد به امر به معروف و نهی از منکر که شرعاً نیت ندارد.
دلیل 14
به گردن دیگران می اندازیم
امر به معروف و نهی از منکر شرعاً واجب کفایی است یعنی اگر کسی نسبت به آن قیام کند، از گردن دیگران ساقط است اما در اینجا نکاتی هست:
1- وقتی گفته شده واجب کفایی است پس اولین مکلفی که با آن مواجه می شود باید اقدام کند نمی تواند به عهده دیگری بگذارد، اگر کسی که اولین نفر است انجام نداد، دیگری که مواجه می شود باید جبران کند.
2- در جاهایی که فرد اولی امر یا نهی کرده است ولی تأثیری نگذاشته، بر دیگری که مواجه می شود هم در صورت وجود شرایط واجب است امر و نهی نماید و اگر جمع شدن عده ای هم لازم باشد، که دسته جمعی امر و نهی کنند تا اثر کند، این اجتماع هم واجب است
دلیل 15
بهانه های شرعی می آوریم
از شرایط امر به معروف و نهی از منکر احتمال تأثیر است؛ بعضی از ما به دلیل آنکه امر یا نهی تأثیر ندارد این وظیفه را ترک می کنیم.
حال آنکه شرط تأثیر لازم نیست قطعی و صد در صدی هم باشد. بلکه صرفاً اگر احتمال تأثیر ولو احتمال ضعیف داده شود باید امر و نهی انجام شود.
امام خمینی(ره): با گمان به عدم تأثیر ولو اینکه ظن قوی باشد وجوب (امر و نهی) ساقط نمی شود. (تحریر الوسیله)
اگر بداند یا احتمال بدهد که امر و نهی او در صورت تکرار شدن تأثیر میگذارد، تکرار کردن آن واجب است. (تحریر الوسیله)
اگر شخصی مرتکب دو حرام شود یا دو واجب را ترک کند و بداند که امر کردن نسبت به هر دو با هم مؤثر نیست ولی نسبت به یکی از آنها عیناً احتمال تأثیر را می دهد، نسبت به همان واجب است. (تحریر الوسیله)
اگر بداند که انکارش نسبت به مطلبی در حال حاضر بی تأثیر است و لکن می داند یا احتمال می دهد که (همین) امر فعلی نسبت به آینده اثردارد (امر کردن) واجب است. (تحریر الوسیله)
اگر بداند یا احتمال دهد که نهی کردن در کم کردن معصیت مؤثر است نه در ریشه کن کردن آن، واجب است. (تحریر الوسیله)
در بعضی موارد اساساً احتمال تأثیر نافذ نیست و حتی اگر احتمال تأثیر داده نشود امر و نهی واجب نیست. مثل آنکه بدعتی در اسلام واقع شود یا سکوت مسلمانان موجب جری شدن ستمکاران در بقیه محرمات و بدعت های جدید شود یا در جاییکه سکوت علمای دین باعث سوء ظن به ایشان شود؛ بر آنان واجب است نهی از منکر ولو اینکه در رفع ظلم اثر نکند (تحریر الوسیله)